#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_253
_میخوایی من باهاش حرف بزنم؟
شهاب_شاینا کم باهاش حرف زده؟به هیچ صراطی مستقیم نیست
_کاریت نباشه منم باهاش حرف میزنم از هیچی که بهتره اگه دیدیم گوش نمیده آنیدارو میندازم به جونش آخه آنیدا از حرف زور خیلی بدش میاد
بعد تک خنده ای کردمو چشمکی حوالش کردم که باعث شد لبخندی روی چهره خسته و عصبیش بشینه
شهاب_یکم حالم خوب شد باهات حرف زدما...راستی نگفتی خودت چت بود؟
_من خوبم ببین چه قدر سرحالم چیزیم نیست...بیا بریم اینارو حساب کنیم
شهاب باشه ای گفتو دنبالم راه افتاد
✨سپنتا✨
یه پامو روی اون یکی انداختم و هرکار کردم نتونستم جلوی لبخند ملیح روی لبمو بگیرم هربار یاد اون صحنه میفتم وقتی بهش کمک کردم از داخل کمد بیرون بیاد بعد یکهو لباسمو توی دستش دیدم حسابی جا خوردم گرد شدن چشماش و حالت چندشی که بهش دست داده بود به خصوص اون موقع که عین خنگا انداختش هوا روی سر خودش افتاد :)))
یه دختر تا چه حد میتونه دلقک و مزحک باشه؟هرکی با این دختره زندگی کنه قطعا پیر نمیشه
ویهان_اوف لبخند روی لبشو بابا من قلبم ضعیفه چرا اینطوری بهم نگاه میکنی
با حرف ویهان سریع به خودم اومدم و متوجه شدم اشتباهی تمام مدت با یه لبخند محو دلبرانه به ویهان خیره شدم و دارم فکر میکنم
ویهان_خدایا شکرت منم آخرش سر خونه زندگیم رفتم
بعد بلند شد کنارم نشست دستشو دور شونم انداختو خودشو بهم چسبوند
ویهان_خب کی میایی با خونوادم حرف بزنی؟
بعضی وقتا از اینکه رفیق یه آدم دو قطبی مثل ویهان هستم تعجب میکنم اصلا تعادل روانی نداره یه بار شوخه یه بار عصبی یه بار مغرور یه بار غد یه بار لجباز یه بار سنگین یه بار دلقک :/
شاینا_حالا ببینا تو رفتی سر خونه زندگیت اونوقت من همینطور موندم
romangram.com | @romangraam