#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_252
_چرا نمیخوایی بهم بگی چی شده؟
شهاب_دلم میخواد وارد یه تیم موسیقی بشم شروین نمیذاره میگه آبرومون میره و فلان
_موسیقی چه ربطی به آبروی خونواده شما داره؟
شهاب_میگه خونواده ما تا بوده توی حرفه معماری و ساخت و ساز و شرکت داری بودن بابا هم وقتی میبینه شروین اینطوری مخالفت میکنه اجازه نمیده یه طورایی انگار بزرگ خونواده ما شروینه نه بابام...نمیبینی آریاس یه جورایی مقابل شروین وقتی شاینا هست چه طوری ازش حساب میبره؟
یه بسته فیله مرغ و گوشت هم برداشتم توی سبد چرخداری که شهاب هدایتش میکرد گذاشتم با تعجب به سمتش برگشتم که دیدم کلافه دستی توی موهاش کشید انگار منظور نگاهمو خوند چون قبل از اینکه ازش بپرسم خودش بی حوصله سری به نشونه تایید تکون دادو گفت:
شهاب_آره خبر دارم شاینا و آریاس از هم خوششون میاد
_به شروین هم گفتی؟
شهاب_نه بابا شروین بیشتر از مامانم شاینارو دوست داره دیگه چی
_بالاخره که شاینا باید ازدواج کنه
شهاب_نه با دوست دوران بچگی داداشو پسرخالش...شروین قطعا مخالفت میکنه کلا شاینا تا الان هر خاستگاری داشته شروین یه ایراد ازش گرفته دکش کرده فقط من خبر دارم شاینا دلش پیش آریاس گیره حتی اون موقع که فکر کردیم بین آریاس و تیدا دختر خالم چیزی هست شاینا بد شکست فقط من کنارش بودم چون خبر داشتم
با حرص پوفی کشیدم از اون دختره تیدا متنفر بودم اصلا ازش خوشم نیومد دختره قزمیت دماغ عملی زشت :/
_خب چی شد که فهمیدید چیزی بینشون نیست؟منظورم آریاس و تیداس
شهاب_آریاس به شاینا گفت که همه چی یه سوتفاهم بوده و اصلا اتفاقی بینشون نیفتاده شاینا هم حالش خیلی بد شد حرفاشو باور نکرد شروین هم فکر کرد بین آریاس و شاینا دعوایی اتفاق افتاده یکم با طعنه با آریاس حرف زدو بهش پروند که باعث شد آریاس هم ناراحت بشه جمعو ترک کنه...منم تحقیرم کنن میذارم میرم
_شروین بهش نمیاد همچین پسری باشه
شهاب_ویهان هم بهش نمیاد یه پسر وحشی خطرناک باشه ولی هست منتها فعلا روی خوبشو دیدی
هوفی کشیدم یکم اطرافو گشتم ببینم میوه هم دارن که توجهم به یه سمت جلب شد به خاطرهمین به اون سمت رفتم شهاب هم دنبالم اومد
_حالا باهاش قهری؟
شهاب_نه بابا بچه که نیستم فقط از دستش دلخورم همین تربیت بدنی هم که میخونم کلی از طرف شروین تحقیر شدم میخواست معماری، مهندسی چیزی قبول بشم اما خب واقعا من به کارای ورزشی و هنری علاقه دارم
romangram.com | @romangraam