#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_244
_ماشینش پنچر شد توی پارکینگ دانشگاس...آبجیم کو؟
آنیدا_من اینجام
شاینا_آشپزخونس عزیزم
به سمت آشپزخونه رفتم دیدم توی یکی از کابینت ها خم شده داره دنبال یه چیزی میگرده به سمتش رفتم کنارش خم شدم و پچ پچ مانند گفتم:
_سلام آبجی اینجا چه خبره؟چیزی شده؟
آنیدا_آتیلا من اینجا کمی شکلاتو بیسکویت قایم کرده بودم چرا هرچی میگردم پیداش نمیکنم؟
گوشه لبمو آروم گاز گرفتم و یکم ازش فاصله گرفتم
_خب چیزه نگرد نیست
آنیدا با حرص سرشو از توی کابینت برداشت بعد به سمتم برگشت
آنیدا_منکه گفتم بهشون دست نزن مهمونی چیزی بیاد جلوش بذاریم
_خب ما مهمونمون کجا بود گفتم خودم بخورم خراب نشن
آنیدا در کابینتو بست و از توی یخچال شربتو برداشت
آنیدا_خیلی خب اینارو توی لیوان بریز
_نگفتی اینا اینجا چی کار میکنن؟
آنیدا_قضیش مفصله آتیلا میری یکم خرتو پرت بگیری؟
_آره چرا که نه فقط جون تو کارتم چندان موجودی جالبی نداره
آنیدا_خیلی خب خسیس کارت منو بردار توی کیفمه برو فقط سعی کن بچه ها نفهمن
_حله
romangram.com | @romangraam