#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_241

راستم میگه چرا انقدر دارم زایه بازی در میارم ای بابا

برای عوض کردن بحث مزحکانه ترین سوالی که اون لحظه میتونستم بپرسم به زبون آوردم

_باشه...آخرین باری که رفتی خرید کی بود؟

سپنتا هم که انگار فهمیده بود میخوام بحثو عوض کنم پوزخندی زد روشو ازم گرفتو سرد گفت:

سپنتا_هفته پیش

_چی خریدی؟

سپنتا_یه شرکت کارگزینی برای شرکت معماریم

دهنم از شدت تعجب باز موند سپنتا بدون اینکه به سمتم برگرده دستشو زیر چونم بردو آروم دهنمو بست رومو ازش گرفتم به سمت خیابونا برگشتم عجب خرپولیه بابا

_با سپیده آشتی کردی؟

سپنتا_باهاش حرف زدم هنوز یکم سرده ولی آره

_خونوادت اینجان؟

سپنتا_نه فرانسه زندگی میکنن

_تو چرا نرفتی؟

سپنتا سکوت کوتاهی کرد اما بعدش با یکم اخم گفت:

سپنتا_خواستم اینجا به همه آرزوهام برسم

_رسیدی؟

سپنتا_تقریبا

دوباره بینمون سکوت نشست اما اینبار نذاشتم طولانی تر بشه چون سریع صداش زدم


romangram.com | @romangraam