#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_234
سپنتا_هنوز بزرگ نشدی خیلی بچگونه فکر میکنی مثل این میمونه بگی کی شیرکاکائو دوست داره من باهاش ازدواج میکنم همین کارارو میکنید که آمار طلاق بالا رفته و زرتی از هم دیگه جدا میشید
بی توجه به غر غر کردناش بشکنی توی هوا زدمو سریع گفتم:
_سپنتا من خیلی سیگار دوست دارم بیا امتحانش کنیم فقط یه بار
سپنتا چشماش گرد شد بعد یکم اخم کردو نگاه جدی بهم انداخت
سپنتا_تو دهنت هنوز بوی شیر میده بعد واسه من حرف از سیگار میزنی تــو چــوب شور بکش سیگار هنوز واست زوده
ریلکس یه دونه سیب زمینی توی دهنم گذاشتم و با لذت جوییدمش همزمان روبه سپنتا با یه سیب زمینی دیگه درحالیکه بهش اشاره میزدم گفتم:
_دیدی؟تو پسر پایه ای نیستی یه دوست پسر خوب برای یه دختر نمیتونی باشی
سپنتا از این حرفم جا خورد انگار چیزیو از دست داده یا باخته باشه دنبال راه چاره ای بود که یکهو به پیتزای خودش اشاره زد
سپنتا_دوست پسر از این پایه تر که پیتزای خودشو به دوست دختر گشنش بده؟بیا این سه قاچم برا تو
از این رفتارش چشمام گرد شد اما همینکه پیتزاها جلوی دستم نشست با چشمایی که از شدت خوشحالی میدرخشید بهشون نگاه کردم
_وای مامانی قربونتون بره...ای جونم چه قدر خوشمزه به نظر میایید
بعد یکیشو برداشتم یه گاز گنده ازش گرفتم سپنتا هم که خودش از رفتار خودش جا خورده بود کلافه دستی توی موهاش کشید عصبی سیب زمینیو جلوی خودش گذاشتو مشغول خوردن شد
سپنتا_با تو اصلا به صرفه نیست بیایی بیرون تا چیزی بخوری...نه تنها سهم خودتو میخوری جا برای خوردن سهم دیگران هم داری
_خب میخواستی نمیدادی نقش دوست پسر قهرمانو هم نمیومدی
بعد لبخند دندون نمای حرص دراری بهش تحویل دادمو مشغول خوردنم شدم آخیش چه قدر گشنم بودا بعد اون سمینار حسابی گشنم شده بود خوبه که سپنتا پیشنهاد کرد بریم یه چیزی بخوریم
_میگم وقتی من دو لپی دارم غذا میخورم تو ذوق پسرا میزنه؟
سپنتا_منظورت پسریه که روبه روت نشسته و امکان داره وسط غذا خوردن خودش یکهو نگاهش به لپای باد کرده تو بیفته خندش بگیره غذاش بپره گلوش؟؟
تک خنده ای کردمو سری به نشونه تایید تکون دادم سپنتا هم ریلکس گفت:
romangram.com | @romangraam