#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_232

ویهان_این بو اذیتت نمیکنه؟

_چرا بوی عطرتو عوض کردی؟

بعد آروم به سمتش سر چرخوندم ویهان یکم هول کرد منتظر بهش نگاه کردم ببینم در عرض چند ساعت چرا باید عطرشو عوض کنه

ویهان_خب وقتی دیدم اذیتت میکنه ترجیح دادم عوضش کنم تا یه کاری دستمون ندی

سری به نشونه تایید تکون دادم و بیشتر از این ادامش ندادم تا اذیت نشه

_آتیلا چیزی نفهمه

ویهان_خبر نداره نفس تنگی داری؟

_خبر که داره چون از بچگی این مریضی باهام بوده...اما خبر نداره یکم نفس گرفتگی های این روزام شدیدتر شده...درضمن امروز تقصیر عطر تو بود

ویهان_از این به بعد عطر تلخ نمیزنم نترس

چرا باز ته دلم یه چیزی تکون خورد؟راستی ته دلمه یا ته شکمم؟آخه دلو رودم یه جوری شده انگار یه چیزی داخلش داره ورجه ورجه میکنه که نمیفهمم چی هست تا حالا اینطوری نشده بودم که بفهمم چمه باید حتما به یه دکتر سر بزنم

ویهان_میبرمت جلوی مکانیکی پیادت میکنم خودمم برمیگردم شرکت غذاهارو تحویل میگیرم بعد شب با بچه ها میاییم خونتون

باشه ای گفتم هرقدر سعی کردم به اون جملش فکر نکنم اما نمیشد چرا به خاطر من حاظر بود عطر تلخ نزنه؟ما که به خون هم تشنه ایم هرکار که باعث بشه طرف مقابلو عصبی و آزار بده باید انجام بدیم اما حالا اون داشت برخلاف این قاعده رفتار میکرد اما آخه چرا؟چرا برای اولین بار جوابی برای سوالم ندارم :/



✨آتیلا✨

سپنتا_میدونستی سه برابر قبل داری میخوری؟از قحطی چیزی برگشتی خدای نکرده؟

یکم سس روی پیتزام ریختم همزمان گفتم:

_چون قلبم خالیه نه شکمم

سپنتا_چرا؟حتما دلت میخواد یکی مثل من توی دلت باشه


romangram.com | @romangraam