#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_225
ویهان_حسرت به دلای دیروز قیافه بگیرای امروز
چشمامو کمی ریزتر کردم ارتفاع زیاد بود و واقعا دقیق نمیتونستم صورتشو ببینم اما چرا زیادی داره دوروبر اون ماشینه میپلکه؟
_شکر دیروز حسرتی نداشتم پس حرفتو به خودم نمیگیرم بعضی از آدمها مثل ابر میمونن، وقتی از آسمونت میرن کنار روزت روشنتر میشه پس برو تا یه کاری نکردم پشیمون بشی
چشمام گرد شد این الان از اون ماشینه عکس گرفت؟ولی وایسا ببینم این ماشینه چه قدر برای من آشناس ماشین ویهان نیست؟
ویهان_یه آدم مغرور میدونه کی عذر خواهی کنه، ولی یه آدم بیشعور هیچوقت حتی پشیمون هم نمیشه پس انتظار عذرخواهی ازت ندارم میرم روزت روشن بشه فقط امیدوارم چشاتو کور نکنه
ویهان عقب گرد کرد تا از اتاق بیرون بره اما سریع به سمتش برگشتمو صداش زدم
_صبر کن ماشینتو جلوی شرکت پارک کردی؟
ویهان بی حوصله به سمتم برگشت و نگاه مسخره ای بهم انداخت
ویهان_اصلا برای موندگار کردنم بحث جالبی نبود
_چرت نگو سوالمو جواب بده این ماشین توهه؟
ویهان انگار فهمید قضیه جدی تر از این حرفاس به سمتم اومد یکم خودمو کنار کشیدم ویهان از شیشه به پایین نگاه کرد با دیدن پسره اونم جا خورد
ویهان_دوروبر ماشین من داره چه غلطی میکنه؟
همین حرف ویهان کافی بود تا بفهمم این صحنه نمیتونه اتفاقی باشه قطعا یه قسمتش به دزدایی که به خونم حمله کردن مربوط میشه به خاطرهمین بی هیچ حرفی از کنارش رد شدم به سمت در رفتم
ویهان_وایسا ببینم کجا؟
جوابی ندادم سریع از اتاق بیرون زدم متوجه آریاس و شروین و نیوشا و شاینا شدم که اتاق مارو زیر نظر گرفته بودنو آروم پچ پچ میکردن انگار هرلحظه در حالت آماده باش بودن صدایی چیزی بالا رفت سریع بیان داخل
شاینا و شروین اولین نفر متوجهم شدن سریع بلند شدن توجهی نکردم به سمت آسانسور پا تند کردم
شروین_داری کجا میری ویهان؟
ویهان_برگشتم توضیح میدم
romangram.com | @romangraam