#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_206

_کوفت نخند جدی گفتم

اردشیر_یادمه یه بار همچین چیزی گفتیو گولم زدی هربار رفتیم خودم حساب کردم ولی جهنمو ظرر حله از همین الان کارتو انجام شده بدون

_ممنون ایول بهت پسر فعلا خدافس

با همون لبخند برگشتم با دیدن سپنتا کوپ کردم شوک زده بهش نگاه کردم یه تای ابروش بالا پرید

سپنتا_کیان بود؟

حسابی هول کرده بودم به خاطرهمین با من من تند تند گفتم:

_آره آره کیان بود

سپنتا_اما کیان الان مدرسه است چه طوری باهات حرف زد؟

_خب مدرسه که مثل زمان ما نیست نذارن گوشی با خودت ببری الان آزاد شده یه جورایی

سپنتا آهانی گفتو مشکوک بهم نگاه کرد جدیدا مقابلش سریع هول میکردم به خاطرهمین سریع وارد کلاس شدمو به سمت صندلیم رفتم کنار دخترا نشستم سپنتا هم وارد کلاس شد همه به احترامش بلند شدن

سپنتا_بفرمایید...سلام وقت همگی بخیر

دستمو زیر چونم گذاشتم و بهش خیره شدم یعنی خواهرش سپیده چه طور با این داداش گند دماغش کنار میاد؟اصلا چه طور باهاش سر میکنه؟راستی باهاش حرف زد سوتفاهمو رفع کرد؟

سپنتا_خانوم آتیلا صوفی

سریع به خودم اومدمو گفتم:

_هستم استاد

سپنتا_میدونم حضور غیاب تموم شد گفتم بفرمایید پای تخته

باشه ای گفتم اصلا نفهمیدم برای چه کاری منو میخواد به خاطرهمین خواستم بلند شم که بنفشه پچ پچ مانند گفت:

بنفشه_خوندی؟


romangram.com | @romangraam