#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_198
شروین_کم لطفی میفرمایید مهندس بودجه لازم به حسابم واریز نشده بود بدون پول هم برام تره هم خورد نمیکنن ولی الان همه چی طبق دستورات شما پیش رفته
سری به نشونه تایید تکون دادم و از کنارشون رد شدم وارد لابی شدیم پسرا هم پشت سرم وارد شدن به سمت شرکای جدید شرکت رفتیم همه بلند شدن و پسرا با بقیه دست دادن و منم با تنها خانومی که معلوم بود مترجم مرد آلمانی مقابلمه دست دادم
_خوشحالم که تشریف آوردید امیدوارم از مطبوعات این جلسه به دور باشه
_متاسفانه اینطور نیست چون این دوستمون گزارشگره
به سمت شروین برگشتم ببینم در جریانه که سری به نشونه اطمینان تکون داد همین تکون دادن سرش برای اینکه خیالمو راحت کنه کافی بود به سمت بقیه برگشتم
_من نماینده شرکت آرکا گستر هستم و پروژه ای که قراره باهم شروع کنیمو به دست دارم
_پس آقای زرگران چه نقشی دارن؟
لبخندی به طرف مقابلم زدم که بیشتر برای درآوردن لج ویهان بود
_ایشون دستیار من هستن
دیدم ویهان ریلکس نشسته و چیزی نمیگه همین رفتارش واقعا مشکوک بود شروین یکم از این حرفم جا خوردو شوک زده به برگه هایی که جلوش بود نگاهی انداخت همون مرد قبلی که به حرف اومده بود دوباره به حرف اومد
_اما توی این برگه ها یه چیز دیگه نوشته شده
خواستم چیزی بگم که ویهان خیلی ریلکس به سمت یارو برگشتو گفت:
ویهان_متاسفانه خیلیا هستن دلشون میخواد پا توی کفش بزرگتراشون کنن اما اندازشون نمیشه زورشونم میزنن اما بازم غیرممکنه
صدای خنده های جمع باعث شد فقط به ویهان خیره بمونم ویهان با همون لبخند دندون نمای روی لبش به سمتم برگشت و بهم نگاهی کرد به برگه ها نگاه کردم با دیدن اسم مسئول پروژه که ویهان زرگران بود حسابی جا خوردم پس جلسه دیروزو اونهمه حرفی که ارسلان خان زد چی بود؟مگه نگفت من مسئول پروژم؟
شروین_بگذریم بهتره به موضوع اصلیمون برگردیم
اما من دیگه صدایی نمیشنیدم فقط از اینکه تا این حد جلوی اینهمه آدم به خصوص مذکر زایه شده بودم بدجور خون خودمو میخوردمو کوپ کرده بودم تمام مسخره بازیای منو ویهان فقط بین خودمون بود اگرم کسی میفهمید آشناهایی بودن که باهاشون در ارتباط بودیم اما حالا اون با من بد کاری کرد چون جلوی اینهمه آدم منو از رو برده بوده پس که اینطور خودت شروع کردی
موبایلمو از زیر میز روشن کردم و دنبال آگاهی مورد نظرم گشتم اما به یکی که منتشرش کنه نیاز داشتم مشکوک سرمو بالا اوردم به پسری که مدام درحال عکاسی بود و اول جلسه گزارشکار خطابش زده بودن نگاه کردم میتونست گزینه خوبی برای من باشه
بچرخ تا بچرخیم ویهان زرگران ببینم با این یکی چه میکنی حالا منو از رو میبری؟از پشت خنجر میزنی آره؟هــه
romangram.com | @romangraam