#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_196
توجه ویهان به سمتم جلب شد وقتی حالتمو دید چشماش گرد شد دستشو به سمتم دراز کردو به آرومی تکونم داد لباش تکون میخورد این یعنی داره یه چیزی میگه اما چرا من صدایی نمیشنوم؟
چرا کیفمو چنگ زد؟به چه حقی داره داخل کیفمو میگرده؟وا پلکای من چرا داره همچین میشه؟چرا تا این حد سنگین شده؟چرا نمیتونم چشمامو باز نگه دارم؟نفسم چرا داره بند میاد؟
یکهو چیزی جلوی دهنم قرار گرفت و دستای ویهان پشت گردنم نشست سرم روی بازوش افتاد رمقی برای تنفس اسپری داخل دهنم نداشتم به خاطرهمین پلکام سنگین شد ویهان محکم تکونم داد اما اثری نداشت لبخند کوتاه بی جونی روی لبام نشست و بهش بی رمق نگاه کردم خوش به حالم دارم میمیرم خدایا شکرت بالاخره دعاهامو مستجاب کردی:)
با جلو اومدن سر ویهان و حس کردن نرمی چیزی روی لبام و به یک باره چیزی که با فشار وارد گلو و بعدش ریه هام شد باعث شد بتونم نفس عمیقی بکشمو هینی بکشم
سرم به شدت سنگین شدو تیر کشید چشمام تار شد اما با فاصله گرفتن ویهان از من باعث شد بتونم تند تند نفس بکشمو دستی به صورتم بکشم
ویهان_خوبی آنیدا؟
انگشتای لرزونمو روی لبم گذاشتم صدای نگران نریمان باعث نشد از شوکی که ویهان بهم وارد کرده بود خارج بشم سرمو بالا آوردم بهش نگاه کردم
_بگو...این کارو...نکردی
ویهان_شرمنده چاره ای نداشتم
یکهو عصبی شدم دستام به شدت مشت شد و به یک باره به سمتش شیرجه برداشتمو محکم بهش مشت میکوبیدم و اون بدبخت هم از خودش دفاع میکرد
_تو به چه حقی این کارو کردی احمق...به توچه...به تـــــــو چـــــــــــه شاید بخوام بمیرم به تو چـــــــــــــــــــه
ویهان_الان از چی عصبی؟از اینکه از مرگ برتگردوندم یا برای اینکه...
نذاشتم بقیه حرفشو ادامه بده دوباره به سمتش یورش بردمو محکم کتکش زدم نریمان خودشو کش آورده بود سعی میکرد منو از ویهان جدا کنه اما نمیتونست
_خفه شـــــــــــو پسره عوضی...اگه توهه خر عطر تلخ نزنی من اینطوری تنگ نفس نمیشم
انگار دوباره داشتم تنگ نفس میشدم چون ازش فاصله گرفتم شیشه ماشینو پایین دادمو تند تند نفس کشیدم ویهان عصبی به سمت نریمان برگشتو گفت:
ویهان_راه بیفت این دختره واقعا بی لیاقته یعنی هرچی بیشتر باهاش معاشرت میکنم بیشتر میفهمم که لیاقتش از چی هم کمتره کاش میذاشتم بمیری از شرت خلاص میشدم والا به خدا
_از این محبت ها به عمت بکن نه به من دفعه بعدم به من نزدیک بشی یه کاریت میکنم نتونی به هیچ دختری نزدیک بشی
ویهان لباشو روی هم فشرد و سری به نشونه تایید تکون داد
romangram.com | @romangraam