#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_194
ویهان_از این غلطا نمیکرد حتما از خواهر تو یاد گرفته وگرنه بدون اجازه من به ماشین دست نمیزد
_حتما رانندگی فوق العادشم از خودت یاد گرفته چون اگه اشتباه نکنم آیینه سمت شاگرد آویزون بود
ویهان با چشمای گرد شده به سمتم برگشت که باعث شد رومو ازش بگیرم نریمان از توی آیینه ماشین بهم نیم نگاهی انداختو با لحنی که کمی بودار بود گفت:
نریمان_آتیلا خانوم هم باهاشون رفتن؟
_بله متاسفانه نتونستم جلوشو بگیرم
ویهان_یعنی کافیه دستم بهشون برسه یه بلایی سرشون میارم که مرغای آسمون به حالشون زار بزنن
_متاسفانه اینبار حقو به تو میدم و کاملا باهات موافقم
ویهان_شماره خواهرتو بگیر جواب منو نمیده
موبایلمو از توی کیفم برداشتم و شماره آتیلارو گرفتم با اشاره ویهان روی اسپیکر زدم اولش صدای یه آهنگ بلند به گوشم رسید که باعث شد کنجکاو همراهه ویهان بهم خیره بشیم بعدش صدای شاد آتیلا
آتیلا_جونم آنی چی شده؟
_کجایی آتیلا؟
آتیلا_ما داریم میریم بیرون یکم بتابیم
_چی چی؟بتابی؟
آتیلا_منظورم اینه با کیان میخواییم یکم خوش بگذرونم ساعت ده کلاس دارم الانم ساعت هشته فعلا وقت دارم
خواستم چیزی بگم که صدای بلند کیان که معلوم بود همراهه آهنگ داره میخونه خفم کرد
کیان_میزنم به سیم آخر...آره آره گنگستر شهریم
ویهان نتونست دووم بیاره گوشیو ازم قاپید با صدای بلندی با حرص داد زد
ویهان_به اون پسر بچه ای که کنار دستته بگو یه سیم آخری بهش نشون بدم که تا حالا ندیده باشه به نفعشه فعلا برنگرده خونه که...
romangram.com | @romangraam