#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_192

ابروهام بالا پرید الان دقیقا چی شد؟مگه آتیلا خونه نبود؟این کیه اومده دنبالش؟

آتیلا_ایول بابا شوماخری پس

_پس چی فکر کردی بپر بالا

آتیلا از جلوی سمت راننده کنار رفت به سمت من برگشت و برام بوس فرستاد

آتیلا_عزیزم شما منتظر ماشین وایسا من کسایی که عاشقمن میان دنبالم

بعد ماشینو دور زد و تازه چشمم به کیان افتاد یه تای ابروم بالا پرید خنده عصبی کردمو با انگشت بهش اشاره زدم

_تو که نمیخوایی خواهر منو برسونی

کیان_سلام عرض شد چرا اتفاقا...میخوام دقیقا همین کارو بکنم

یه قدم بهشون نزدیک شدمو با لحنی که سعی میکردم آرامش خودمو حفظ کنم تا هردوشونو نفرستم اون دنیا گفتم:

_اما مثل اینکه یادت رفته همین بی ماشینی ما تقصیر جنابعالیه حالا میخوایی خواهر منو...

کیان دستی بالا آوردو با لحن بامزه ای گفت:

کیان_فقط یه اتفاق بود جبران میکنم

بعد صدای آهنگ خارجیشو بالا بردو سری تکون داد که باعث شد عینک دودی روی سرش روی بینیش بیفته و لبخندی حوالم کرد تا به خودم اومدم پاشو روی پدال گاز فشار دادو رفت

وایسا ببینم الان دقیقا چی شد؟من اجازه دادم خواهرم با ماشین کسی بره که بویی از دست فرمون نبرده؟وای من چی کار کردم اگه براشون اتفاقی بیفته چی؟چه طور خواهرمو دست اون بچه سپردم اصلا چرا آتیلا چیزی دراین باره که کیان دنبالش میاد بهم نگفت؟

صدای ماشینی که از پارکینگ خونمون بیرون اومد باعث شد به سمتش سر بچرخونم با دیدن سپنتا پوفی کشیدم همه دارن میرن اونوقت من همینطور وایسادم اصلا من چرا روی اون یالغوز حساب باز کردم؟

سپنتا_آنیدا خانوم جایی میرید تا برسونمتون

_نه ممنون منتظر دوست جنابعالیم

سپنتا عینک دودیشو برداشت یه تای ابروش از روی تعجب بالا پرید


romangram.com | @romangraam