#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_184

سپنتا_آتیلا عصبیم نکن بد میبینی انقدرم به این بچه بازیات ادامه نده

بعد موبایلشو روشن کرد شماره یه نفرو گرفت توجهی بهش نکردم و دستمو سمت مرغ سوخاری بردم یه گاز ازش گرفتم که با حرفش پرید گلومو به شدت به سرفه افتادم

سپنتا_آره پیش منه به خواهرش زنگ بزن...من چه میدونم ماجراش مفصله...نمیدونم ویهان خودت یه کاریش کن نمیخوام اتفاقی بیفته...اوکی لوکیشینو میفرستم

سپنتا ریلکس تماسو قطع کرد مرغو توی ظرفش انداختم از روی صندلیم بلند شدم با عصبانیت بهش نگاه کردم

_ازت انتظار نداشتم اینطوری پشتمو خالی کنی مگه من نگفتم نمیخوام فعلا با خواهرم رودرو بشم

سپنتا_گفتی اما مگه منم مثل تو احمقم که این کارو کنم؟

_خیلی بیشعوری فکر میکردم کنار یه آدم نشستم اما حالا که فکرشو میکنم همون شپشی هستی که گفتم

با خشم رومو ازش گرفتم خواستم برم که مانعم شدو محکم بازومو گرفت کشید که باعث شد به سمت عقب پرت بشم و برم توی بغلش اما چون بیشعور و بی لیاقت بود سریع پسم زد و چپ چپ نگام کرد

سپنتا_چه علاقه خاصی به بغل کردن داری

_خفه شو

سپنتا_هنوز یادم نرفته که امروز توی بغل آریاس بودی

_بهت گفتم خفه شو به تو و امثال تو هیچ ربطی نداره

سپنتا_آره خب ربطی نداره به خاطرهمین زندگی منم درگیر کارای احمقانه خودت کردی

_اصلا میدونی چیه همینکه هست خوب کردم این کارو کردم باید بیشتر از این سرت میاوردم

سپنتا_هر بلایی سرت بیاد حقته دختره چموش زبون دراز حالا وقتی خواهرت اومد ادبت کرد بیشترم دلم خنک میشه

با حرص دست به سینه رومو ازش گرفتم بلاخره که باید با خواهرم روبه رو میشدم فوقش یکم سرم داد میزد یا یه سیلی بهم میزد منو که نمیکشت اما حق این مرتیکرو میذارم کف دستش

بی توجه به سپنتا برای خودم شروع به قدم زدن کردم که یکهو بوق یه ماشین پشت سرم باعث شد یکم بترسم اما توجهی نکنم قطعا سپنتاس عمرا محل سگم بهش بذارم

همین کارم کردم بدون اینکه به سمتش برگردم به راه خودم آروم آروم ادامه دادم که اینبار ماشین کنارم اومدو صدای یه پسر باعث شد به سمتش برگردم


romangram.com | @romangraam