#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_181
_من...من فقط...فقط...باور...کن...یعنی نمی...خواسنم...
نمیتونتسم هیچ جوره حرفی بزنم به تته پته کردن افتاده بودم هیچ جوره نمیتونستم از خودم دفاع کنم حالا یا از ترس بود یا از شرمندگی
سپنتا_ادامه بده از صدات استفاده کن
بعضم ترکید تند تند گفتم:
_نمیخواستم هیچ کدوم از این اتفاقا بیفته اومدم دانشگاه تا سوتفاهمو برطرف کنمو ازت عذرخواهی کنم اما وقتی صدای دادوبیداد کردناتو شنیدم که با عصبانیت با سپیده حرف میزدی جرات جلو اومدنو نداشتم
سپنتا_چرا فرار کردی؟
_چون میترسیدم فکر کنی بین منو آریاس چیزی هست یا من دختر بد کارم که توی اون وضعیت مچمو گرفتی
سپنتا_این چرتوپرتا چیه بهم میبافی شاید تورو نشناسم اما دوستمو میشناسم که خودش از یکی دیگه خوشش میاد
_اگه یه همچین چیزیو میدونستی پس چرا بهش شک کردی فکر کردی سپیدرو بغل کرده
سپنتا با حرص بهم نگاه کرد اما من همچنان با جسارت بهش خیره شده بودم
سپنتا_تو سپیدرو نمیشناسی آریاس سپیدرو میشناسه حتی یه مدت فکر میکردم دوستش داره اما بعدش فهمیدم یکی دیگرو میخواد اما امروز وفتی توی اون صحنه دیدمش دوباره یاد اون موقع ها افتادم چون هیچ دختری به جز سپیده و دختر خاله های ویهان آدرس خونه منو ندارن آریاس هم دختر باز نیست انقدرم خر نیست که دست یه دخترو بگیره بیاره تو خونه من به خاطرهمین تنها کسی که به ذهنم رسید سپیده بود قدو هیکلت به اندازه سپیدس ولی اگه فرار نمیکردی حداقل میفهمیدم که تو اون نیستی
_درعوض دیدگاهت نسبت به من خراب میشد حتی امکان داشت به خواهرم حرفی بزنی یا حتی همون لحظه اذیتم کنی و منم از روی عصبانیت باهات درگیر بشم
سپنتا_بهتر از بلاهایی بود که الان به سرمون اوردی با آریاس دعوام شد حسابیم به سپیده توپیدم
سرمو پایین انداختم و دستمو جلوی صورتم گرفتم اشک ریختم واقعا هیچ حرفی برای دفاع از خودم نداشتم حسابی دلم پر بود
سپنتا_اوکی حالا که تو سنگ به سمتم پرت کردی منم گل به سمتت پرت میکنم اونم با گلدونش
سپنتا بلند شد خواست ازم دور بشه سریع بلند شدمو با صدای بلندی گفتم:
_یعنی این وسط یه ذره هم تقصیر تو نیست؟همش تقصیر منه؟به رفتارای خودت فکر کن اگه دیشب یکهو نمیگفتی میخوام امتحان بگیرم یا الکی آدمایی که میشناسیو قضاوت نمیکردی شاید هیچ کدوم از این اتفاقا نمیفتاد
سپنتا به سمتم برگشتو با عصبانیت گفت:
romangram.com | @romangraam