#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_176

_دارم بهت میگم نمیتونم باهاش حرف بزنم چرا نمیفهمی؟با این سطح از فهمیدنت در عجبم چه طور استاد شدی

سپنتا کم کم اخماشو توی هم کشید انگار حرفام کمی عصبانیش کرده بودو بهش برخورد

سپنتا_هی مراقب حرف زدنت باش اصلا به جهنم خودم کم مشکل دارم پیش توهه زبون دراز نشستم لیاقت محبت و توجه هم نداری همینجا بتمرگ هرغلطی دلت میخواد بکن

بعد از روی صندلی بلند شدو رفت رومو ازش گرفتمو با حرص روبه شهر برگشتم دستام مشت شد اشکام سرازیر شد اما صدایی از گلوم خارج نشد مثلا نتونستم صداش بزنم بگم نرو میترسم یا اینکه تنها امکان داره بلایی سرم بیاد نرو بذار بره بدرک اصلا به جهنم من چه احتیاجی به اون یالغوز عفریته دارم همون بهتر رفت

به آرومی خودمو بغل کردم و بی صدا به اشک ریختنم ادامه دادم چه قدر ضعیفم چه قدر ترسو و بدبختم کاش همایون خان به جای اونهمه سخت گیری روی آنیدا یکمم به من سخت میگرفت تا اینهمه حساس و ترسو نباشم:(

نمیدونم چه قدر گذشت احساس کردم یکی کنارم نشست سرمو چرخوندم با دیدن سپنتا که یه لیوان به سمتم گرفت اما بهم نگاه نمیکرد درعوض نگاهش به روبه روش بود یه تای ابروم بالا پرید

_چی شد تو که رفتی

سپنتا_رفتم اما نتونستم این بالا تنها ولت کنم بالاخره بلایی سرت بیاد بمیری عذاب وجدان تا آخر عمر ولم نمیکنه نمیخوام به خاطر تو عذاب بکشم

از حرفاش خندم گرفته بود اما واقعا حسی برای خندیدن نداشتم فقط نیمچه لبخند کوتاهی روی لبام نشست و لیوانو ازش گرفتم

_چای خریدی

سپنتا_فکر کنم منظورت چایی باشه

پوفی کشیدمو بی حوصله گفتم:

_همیشه باید با همه سر این بحث کنم که من به چایی نمیگم چای، در واقع اونان که به چای میگن چایی

سپنتا_خوبه بیا یکم سر اینکه چای درسته یا چایی بحث کنیم تا چاییمون یخ کنه

_چای

سپنتا_چایی

_دارم بهت میگم چای درسته نه چایی...اصلا شپشو چه به فهمیدن یه همچین چیزایی اه

یکهو خشکم زد ابروهام بالا پرید و هنگ به سمتش برگشتم دیدم اونم از حرفم حسابی جا خورده وای خاک عالم الان من جلوی خودش بهش گفتم شپش؟


romangram.com | @romangraam