#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_177

سپنتا_تو الان به من گفتی شپش؟

_چیزه نه من...من گفتم...

سپنتا_همین الان به من گفتی شپش...من کجام شبیه شپشه؟

از این حرفش خندم گرفت دستمو جلوی دهنم گرفتمو رومو ازش گرفتم که باعث شد حرص خوردنش بیشتر بشه

سپنتا_خیلی پرویی دختره زبون دراز دردسرساز

بعد روشو ازم گرفتو مشغول خوردن چاییش شد هردومون سکوت کرده بودیم و به منظره روبه رومون خیره شدیم ذهنم آشفته بود اما انگار همون لیوان چایی توی دستم حسابی داشت از اتفاقات امروز پرتم میکرد

سپنتا_چرا بهم گفتی شپش؟

_چون خیلی وقته بهت شپش میگم

چشمام گرد شد و آروم دستمو جلوی دهنم گرفتم ای بابا چرا من کنترل زبونم دست خودم نیست

سپنتا_نه بابا داره جالب میشه اونوقت چرا؟

_خب...چیزه...نمیدونم یه بار مستند شپش هارو میدیدم یاد تو افتادم

سپنتا چای که درحال خوردنش بود پرید گلوش که باعث شد با نگرانی بهش نگاه کنم مردد ادامه دادم

_یکمم شبیه اسمته...سپنتا و شپش

سپنتا با حرص به سمتم برگشت قیافش واقعا خنده دار شده بود

سپنتا_اونوقت میشه بفرمایید وجه مشترک منو شپش چیه که مستند شپش دیدی یاد من افتادی؟

_خب شپش ها توی موی سر انسان ها زندگی میکنن و از خون آدما تغذیه میکنن تو هم هی توی مغز ما دانشجوهایی خونمونو میخوری شب میخوابیم از ترس امتحانا و کلاسای تو همش به این فکر میکنیم که چرا با تو کلاس برداشتیم بعد همزمان به اینم فکر میکنیم که متاسفانه چاره ای نداشتیم و نمیتونیم از شرت به این راحتیا خلاص بشیم شپش هم دقیقا همینطوریه ناخواسته بهش مبتلا میشی و به راحتی از دستش خلاص نمیشی

به سمت سپنتا برگشتم تا ببینم واکنشش چیه که دیدم مات و مبهوت با تعجب بهم خیره شده دستمو جلوی صورتش تکون دادم وا پسرم از دست رفت چش شد این؟

سپنتا به خودش اومد و اهمی کرد یکم از حرفام خجالت کشیدم هیچ وقت فکرشو نمیکردم یه روز جلوش بشینم به این راحتی درباره دلیل نامگذاری اسمش حرفی بهش بزنم☹


romangram.com | @romangraam