#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_170

یواشکی از گوشه چارچوب در به خواهرم که از حرکاتش خشمو غضب میبارید نگاه کردم بدون اینکه در بزنه در اتاقو به شدت باز کردو داد زد:

آنیدا_خواهر من کجاست؟

چشمام گرد شد آنیدا چرا داره سراغ منو از سپنتا میگیره؟مگه نمیدونه من دانشگام؟

سپنتا_چی داری میگی؟خواهر تو به من چه ربطی داره؟

آنیدا_برای من فیلم نیا همین الان بگو خواهرم کجاست تا یه بلایی سرت نیاوردم

سپنتا_دارم بهت میگم نمیدونم خواهر تو کجاست امروز صبح با من کلاس داشت حالم یکم بد بود کلاسو لغو کردم به خاطرهمینم ندیدمش برو یه جای دیگه دنبال خواهرت بگرد

آنیدا_کیفش بین طبقه ما و شما بوده صبح احمق نبوده که به جای اینکه پایین بره بیاد بالا...چی کارش کردی هان؟

امامی_خانوم خواهرتون کیه تا من کمکتون کنم حال استاد سردار کمی خوب نیست

آنیدا_به جهنم که خوب نیست کولشو جایی پیدا کردم که به این مرتیکه به اصطلاح استادتون مربوط میشه

سپنتا_ببین من الان اعصاب ندارم یکهو کاری میکنم که بعدا هم خودم پشیمون میشم هم تو پس اینجا وقتتو هدر نده من چه میدونم کولش چه طوری افتاده اونجا شاید همینایی که به خونتون حمله کردن اومدن بردنش

دستمو جلوی دهنم گرفتمو هینی کشیدم وای نه الان خواهرم سکته میکنه

پاهام میخ زمین شده بود هیچ جوره نمیتونستم تکون بخورم حالا چی کار کنم؟این دادو بیدادا با نمایان شدن من حل میشه اما واقعا جراتشو نداشتم چون میدونستم هم سپنتا هم آنیدا منو تیکه تیکه میکردن

امامی_باهاش تماس گرفتین؟

آنیدا_گوشیش داخل کولشه

سپنتا عصبی از اتاق زد بیرون که باعث شد سریع خودمو پنهون کنم

آنیدا_کجا داری میری با توام

امامی_خانوم حالش خوب نیست گفتم که...کاری از دست من برمیاد؟

آنیدا_خواهرم تا دو ساعته دیگه پیدا نشه لباس عذا تن همتون میکنم


romangram.com | @romangraam