#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_144
ویهان_شروین هم اومده؟پس کو من ندیدمش
با نگرانی از روی مبل بلند شدم که باعث شد سپنتا به سمتم برگرده و یکهو بپرسه
سپنتا_کجا؟
یه تای ابروم از این حرفش بالا پریدو نگاه معنی داری بهش انداختم که باعث شد خودشم از این سوال بی موردش جا بخوره
_میرم دنبال خواهرم
کیان_بچه که نیست آتیلا بشین الان خودش میاد شاید بیرون داره با موبایلش حرف میزنه
_نگرانش شدم احساس میکنم اتفاق بدی افتاده
شهاب از روی مبل بلند شد میز بینمونو دور زد با سر بهم اشاره زدو گفت:
شهاب_یالا بیا بریم پیداش کنیم
باشه ای گفتم کیان هم بلند شدو همزمان گفت:
کیان_صبرکنید منم میام
همینکه خواستیم راه بیفتیم یکهو متوجه آنیدا شدم که وارد سالن شدو سر چرخوند با دیدن ما به سمتمون اومد
_عه اونجاست
ویهان_کی؟
_آنیدا دیگه
ویهان یکم از این حرفم جا خورد و از کنارم سرکی کشید با دیدن آنیدا پوفی کشیدو دوباره به موقعیت قبلیش برگشت این رفتارشو درک نکردم انگار از اینکه خواهرمو پیدا کرده بودم زیاد خوشحال نشده بود
آنیدا به سمتم اومد نگاه کوتاهی به شهاب انداخت بعد به سمت من برگشت
آنیدا_کجا میرفتی؟
romangram.com | @romangraam