#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_143

شهاب_بله به لطف شما داداش ویهان با پسر خوشتیپ خونواده آشنا شدن

ویهان تک خنده ای کردو سری به نشونه تایید تکون داد

به سرتا پاش نگاه کردم خدایی پسر امروزی و خوشتیپی بود منتها تیپش اصلا تیپی نبود که به دل من بشینه

دستی توی هوا تکون دادمو بدون اینکه به شهاب نگاه کنم روبه ویهان و کیان گفتم:

_ولی بیاید قبول کنیم پسری که تیپ مردونه میزنه خیلی جذاب تر از پسریه که پاچه هاشو میده بالا

سپنتا با شنیدن این حرف من زد زیر خنده که باعث شد ویهان هم تک خنده ای بکنه شهاب هم برعکس اینکه فکر میکردم الان حرص میخوره تک خنده ای کردو سری به نشونه تاسف تکون داد

شهاب_چند سالتونه خانوم متفکر؟

_بیست

شهاب_پس هم سنیم چه رشته ای میخونی؟

_معماری

شهاب_چه جالب منم تربیت بدنی میخونم

سری به نشونه تایید تکون دادم توجهم به سمت سپنتا جلب شد که روبه ویهان پرسید

سپنتا_داداش چه خبر شده لبخند از روی لبت پر نمیزنه؟

ویهان_حال یکیو گرفتم انرژی امشبم تامین شد یعنی یه انرژی ماورائی دارم که بدجور پایه هرکاری هستم

سپنتا_بعدا برام تعریف کن باید جالب باشه

_راستی خواهر من کجاست؟

کیان_مگه پیش شاینا نبود؟

شهاب_منو شروین وقتی اومدیم شاینا پیش مامانو بابا تنها بود


romangram.com | @romangraam