#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_130
_آره چه طور؟
آتا_تو قاره آسیا یه درصد از آدما خونشون او منفیه
خوب فهمیدم که میخواد بحثو عوض کنه به خاطرهمین منم باهاش همکاری کردم لبخند محوی روی لبام نشست و از تجسم قیافه و شونه های پهن مردونش لبخندی روی لبام نشست آتا اگه نبود خیلی چیزا برای من آسون نمیگذشت
_الان این یعنی چی؟
آتا_یعنی خونت کم یابه
با ناز کمی سرمو کج کردمو با لحن بامزه ای گفتم:
_آقا من خودمم کم یابم نفهمیدی؟
با شنیدن صدای پای یه نفر به عقب برگشتم با دیدن ویهان که دستاشو توی جیبش فرو برده بودو بهم نگاه میکرد حسابی جا خوردم ناخواسته یه قدم عقب برداشتم و حسابی هول کردم این از کی اینجاست؟
ویهان یه تای ابروش از این هول کردن من بالا پرید آب دهنمو به سختی قورت دادم و به آتا گفتم:
_عزیزم من بعدا باهات تماس میگیرم باشه؟
آتا_چیزی شده خانومم؟
_نه نه من تماس میگیرم آتیلا باز حولشو جا گذاشته کاری نداری؟
آتا_ای بابا این دختره هم بزرگ نمیشه خیلی خب باشه برو مراقب خودتو آتیلا باش سلام منم بهش برسون
_چشم شبت قشنگ خدافس
تماسو که قطع کردم ویهان سرشو پایین انداخت به سمتم اومد
ویهان_پس خانوم صوفی هم بلده با محبت حرف بزنه خوش به حال اونیکه پشت خط بوده
_از کی اینجایی؟خجالت نمیکشی وایسادی حرفای منو گوش میدی؟
ویهان_ببخشید برای قدم زدن توی باغ خونه پدرم باید از شما اجازه میگرفتم بد بودنش برای ماست خوب بودنش برای بقیه
romangram.com | @romangraam