#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_125

دختره با آریاس هم دست داد اما وقتی به ویهان رسید محکم بغلش کرد به سمت آنیدا برگشتم که سرد بهشون نگاه میکرد

_خیلی دلم برات تنگ شده بود ویهان

ویهان_منم همینطور خوش اومدی عزیزم

دختره از ویهان جدا شد با دیدن کیان لبخند دیگه ای زدو اونم بغل کرد

_پسرخاله کوچولوی کنکوری من چی کار میکنه

کیان_تیدا جون مادرت ای بابا

دختره که اسمش تیدا بود تک خنده نازی کردو با پرویی کنار ویهان نشست یه تای ابروم بالا پرید این چرا اینطوریه؟

تیدا_خب من این دو تا خانومو نمیشناسم

شاینا_ایشون آنیدا و آتیلا هستن باهم خواهرن آنیدا جون توی شرکت کار میکنه و دوست صمیمی منه...دخترا ایشون هم تیدا خانومن باهم دختر خاله هستیم

آریاس_هنوز در پشتی آشپزخونتون به راهه ویهان؟

ویهان_آره چه طور؟

آریاس_برای فرار مخفی از دست بعضیا باید از در پشتی فرار کرد نه در اصلی

تیدا پوزخندی زد بعد به سمت ویهان برگشت

تیدا_اینو چرا دعوت کردی؟

سپنتا_مودب باش تیدا

تیدا_تو هم رفتی جبهه این پسره؟

سپنتا_حقایق روشن شد فهمیدم روز اول پشت کس اشتباهیو گرفتم

شاینا_بچه ها لطفا...زشته


romangram.com | @romangraam