#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_123
آریاس_اوه فکر کنم کم کم داره همه چی روشن میشه
سپنتا_خیلی وقته روشن شده منتها شماها عینک دودی زدید
ویهان_وایسا ببینم تو این استاد اوسکول آتیلارو از کجا میشناسی؟از کجا فهمیدی جوهر روی صندلیش ریخته تا لباسشو کثیف کنه؟
سپنتا ریلکس نیم نگاهی به من انداخت بعد با حرص به سمت ویهان برگشت
سپنتا_چون استاد اوسکولش منم نابغه
ویهان چشماش گرد شد با خجالت سرمو پایین انداختمو آروم زبونمو گاز گرفتم دستامو توی هم فشار میدادم و با انگشتام از روی استرس عجیبی که بهم دست داده بود مدام کشتی میگرفتم
ویهان_اصلا شوخی بامزه ای نیست سپنتا
سپنتا_از خودش بپرس
ویهان_اگه سپنتا استادته چرا حرفی نمیزنی این همه جلوی خودش فحشش دادیم...بامبی با توام
سپنتا_بهش میگی بامبی؟
آنیدا_از ارادت زیادیه
ویهان به سمت آنیدا برگشت که باعث شد آنیدا بهش چپ چپ نگاه کنه
سپنتا_بیشـعوری قضیه فیـثاغورث نیس که همش سعی در اثـباتش دارين
آنیدا_کاش حرف زدن پولی بود اینجوری لااقل بعضیا اول حساب جیبشونو میکردن بعد حرف میزدن
سپنتا_یه خواهر زبون دراز اون یکی پرو و تخس واقعا خواهرای بی نظیری هستین خدا رحم کنه به پدرو داداشتون
خواستم حرفی بزنم که آنیدا دستشو به معنی سکوت روبه من بالا آوردو به سمت سپنتا برگشت و با لحن منظورداری روبهش گفت:
آنیدا_ فایده بعضیا فقط تولید کربن دی اکسید برای درختاس وقتی یه چیزی میگی شنونده جوابشم باش خواهر من با هرکس هرجور که لایقش باشه رفتار میکنه
سپنتا سری به نشونه تایید تکون داد به پشتی مبلش تکیه زدو روبه آنیدا گفت:
romangram.com | @romangraam