#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_122

آریاس_کدوم استادش؟

ویهان_یه استاد خیر ندیده داره که بدجور دلش ازش خونه باورت نمیشه یارو با یابو هیچ فرقی نداره...

به سرفه کردن افتادم که باعث شد کیان کمی نگرانم بشه و از شربت روی میز یکم بهم تعارف کنه آنیدا هم با حرص به ویهان خیره شده بود و دیگه با شاینا حرف نمیزد

ناخواسته نگاهم به سمت سپنتا کشیده شد که با لبای بهم فشرده شده با خشم بهم نگاه میکرد

ویهان_آره داشتم میگفتم امروز ساعت پنج صبح از بیمارستان بدون اینکه دکترش مرخصش کنه بردمش خونه عجله ای نشستیم پای یه نقشه نمیدونی بدبخت چه استرسی داشت اصلا یادش رفته بود شب قبلش از هوش رفته و توی بیمارستان بستری بوده

آب دهنمو به سختی قورت دادم

آریاس_یارو تا این حد وحشیه؟

سپنتا_حالا میشه شما هم انقدر بزرگش نکنید؟مگه طرفو میشناسید که به یه مشت چرندیات یه دختر باور کردین

ویهان_هرکی هست با خر هیچ فرقی نداره مگه دانشجوهای بدبختش ارث باباشو خوردن که عین برج زهرمار سرکلاس رفتار میکنه

آنیدا_به نظرم بهتره این بحثو تموم کنیم

با استرس تره ای از موهامو پشت گوشم زدم و به سمت سپنتا برگشتم که آرنجش روی دسته مبل بودو دستشو زیر چونش گذاشته بود یه نگاه عصبی هم حوالم میکرد به سختی لبخندی روی لبام نشوندم و نگاهمو ازش گرفتم وای خدا گاوم زایید

سپنتا_خب حتما یکم رو به دانشجوهاش بده سوارش میشن به خاطر همینه اونم عین یه برج زهرمار برخورد میکنه

یه تای ابروم بالا پرید و به سمتش برگشتم که روبه روم نشسته بودو خیلی خوب چشم تو چشمش بودم

_اگه یه بار امتحان کنه ظرر نمیکنه اونوقت میفهمه که دانشجوها به جای سوار شدن دوسش خواهن داشت

سپنتا_دوست داشتن شماها همون شکلیه که یکیتون عاشق طرف میشه اون یکی سوت میزنه خودش میاد آره؟

یکهو یاد حرف امروزم که به مریم زده بودم افتادم یه جوری شدم پس حرفمو شنیده

سپنتا_یا حتما ابراز علاقتون به استادتون اینطوریه که جوهر روی صندلیش میریزید تا لباسش کثیف بشه یا روی ماشینش خطاطی تبحر انگیزتونو به رخش میکشید آره؟

ویهان_منظورت چیه؟


romangram.com | @romangraam