#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_120
سپنتا_پس منجی نجات ایشون، کیان خودمونه...همون سوپرمن مشهور...یه پسر جذاب جنتلمن
دستی به پیشونیم کشیدمو سرمو پایین انداختم
کیان_سپنتا اصلا از لحنت خوشم نیومد الان به من طعنه زدی؟مگه من چیم از یه پسر جذاب جنتلمن کمتره؟
سپنتا_تو چیزی کم نداری داداش من...فقط یکم سنت کمه و یه کوچولو با توصیف های بعضیا نمیخونی
سرم همچنان پایین بود آنیدا مقابل سپنتا ایستاد که باعث شد با نگرانی سرمو بالا بیارم خواستم یه قدم بهشون نزدیک بشم که به ارومی ویهان دستمو گرفت و منو عقب کشید
آنیدا_فکر نکن غیر مستقیم داری یه چیزایی بار خواهرم میکنی نمیفهمما...مردی بدون پوشوندن منظورت مستقیم حرفتو بزن
سپنتا دستاشو توی جیبش فرو بردو سری به نشونه تاسف تکون داد
سپنتا_مستقیم حرفمو بزنم راز خیلیا برملا میشه که اصلا به صلاحشون نیست به خاطر خودشه مستقیم حرف نمیزنم خانوم محترم
با التماس به سمت ویهان برگشتم میدونستم آنیدا به این راحتیا کوتاه نمیاد انگار ویهان جنس نگاهمو خیلی خوب خوند چون سریع به سمت سپنتا رفت و سرشو گرم کرد
ویهان_چه قدر دیر اومدی پسر انتظار داشتم زودتر از اینها برسی
سپنتا_برای شما هم دارم خدا ازت نگذره توی آبلیموم چی ریختی از صبحه تو راهه دستشوییم
ویهان ریز ریز خندید و بهمون با سر اشاره زد
ویهان_بریم اونجا بشینیم
کیان_آتیلا بیا بریم
خواستم همراهش برم که آنیدا اجازه نداد
آنیدا_شما برو ما هم الان میاییم
پسرا که رفتن آنیدا روبه روم ایستاد و منتظر بهم نگاه کرد خوب میدونستم منتظر شنیدن توضیحه اما الان اصلا جاش نبود
آنیدا_فکر نکنم لازم باشه جنس نگاهمو برات تشریح کنم اما این پسره اگه اذیتت میکنه همینجا بدجور سرویسش میکنم از کجا میشناسیش؟
romangram.com | @romangraam