#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_12

شاینا_نه برنگشته یکم دیگه برمیگرده...عمو همیشه خوشتیپه...فقط همین؟

_نه خب خبریم از پسرشون نیست موندم با اینا چی کار کنم

دختره که با وجود قد بلندش یه کفش پاشنه بلند تکمیل کننده تیپش پوشیده بود به سمت شاینا رفت شاینا پوشرو ازش گرفت دختره تازه متوجه من شدو به سمتم برگشت از نگاهش اصلا خوشم نیومد به خاطرهمین یه تای ابروم بالا پرید و بی رودربایستی بهش نگاه کردم گفتم:

_ببخشید چیزی ازت برداشتم یا خوردم که اینطوری طلبکار نگام میکنی؟

شاینا توجهشو به ما داد اما بعدش دوباره نگاهشو گرفت، به کاغذها نگاه کرد

_بذار از راه برسی بعد برای من زبون درازی کن دختره پرو

شاینا_نیوشا لطفا تمومش کن...ایشون آنیدا صوفی هستن قراره با ما مشغول به کار بشن

دختره که حالا فهمیده بودم اسمش نیوشاس پوزخندی بهم زدو با افاده خاصی به سمت شاینا برگشت

نیوشا_میدونم میشناسمش دیروز خودم رزومشو خوندم و برای آقای زرگران فرستادم

یه تای ابروم بالا پرید از روی مبل بلند شدم به سمت شاینا رفتم و کنارش ایستادم که باعث شد اونم بدون رودربایستی چنتا از کاغذارو به دستم بده تا نگهش دارم بی توجه به شاینا و کاغذایی که ناخواسته توی دستم نشسته بود به نیوشا نگاه کردمو گفتم:

_پس منشی هستی

نیوشا چپ چپ نگاهم کرد که باعث شد پوزخندی بهش بزنم

_اینهمه افاده و کلاس فکر کردم مدیری معاونی سوگولی چیزی باشی

نیوشا_ببخشید؟سوگولی؟

_بالاخره با این همه افاده که میایی میتونستی سوگولی یکی از افراد مهم این شرکت باشی که خوشبختانه میبینم اینطور نیست

نیوشا یه قدم بهم نزدیک شد که باعث شد فاصله بین منو نیوشا تقریبا اندازه یه آدم باشه که دقیقا همون لحظه شاینا از بین منو نیوشا رد شد پشت میز ارسلان خان ایستادو به برگه ها خیره شد این دختره احتمالا مشکل شنوایی داشته باشه یا شایدم بحث مارو میشنوه اما توجهی بهش نداره

نیوشا_تو اصلا منو میشناسی که با پرویی داری باهام حرف میزنی؟میدونی من توی این شرکت چی کارم؟

سرد به سمت نیوشا برگشتم و یه نگاه تلخ بهش انداختم


romangram.com | @romangraam