#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_117
کیان_مگه میشه نباشه بیا تا ببرمتون پیش بچه ها
آنیدا_قبلش بهتره با آقای زرگران یه سلام علیک کنم بعد
کیان لبخندی زدو باشه ای گفت هر سه به سمت مردی که درحال حرف زدن با یه زنو مرد دیگه بود رفتیم وقتی متوجه ما شد لبخندی زدو حرفشو با اونا کوتاه کرد
کیان_بابا مهمون های ویژتون تشریف آوردن
زنی که بهش میخورد همون مادر بزرگ کیان باشه به روی هردومون لبخندی زد درسته اسمش مادربزرگ بود اما واقعا قیافش به مادربزرگ نمیخورد چون موهاشو خیلی قشنگ رنگ زده بودو یه لباس شیک تنش بود حتی آرایش صورتشم خیلی جونترش کرده بود
_خیلی خوش اومدید دخترم معرفی نمیکنی؟
آنیدا_ایشون خواهرم آتیلا هستن ارسلان خان
مردی که آنیدا ارسلان خطابش زده بود به روم لبخندی زدو بهم خوش آمد گفت مادر بزرگ با آنیدا دست دادو بغلش کرد کیان هم کنار من ایستاد که باعث شد ارسلان خان به روی هردومون لبخندی بزنه و با لحن بامزه ای بگه
ارسلان_میبینم سنگ خوب کسیو به سینه میزنی الحق که پسر خودمی
کیان تک خنده ای کرد مادربزرگ به سمت من اومد با منم دست دادو بغلم کرد
مامان بزرگ_ماشالله یکی از اون یکی خوشگلتر برگشتید خونه به مادرتون بگید حتما براتون اسپند دود کنه
_مادرمون فوت شده خانوم جون
مامان بزرگ کمی رنگ نگاهش عوض شد کیان برای عوض کردن جو سریع خودشو بهم نزدیک ترکردو تند تند گفت:
کیان_اینکه غصه نداره منم مامانم فوت شده مامان بزرگم برام اسپند دود میکنه اصلا آخر شب برای هردومون اسپند دود میکنه مگه نه خاتون من؟
مامان بزرگ لبخندی به روی هردومون زدو با ناز خندید
مامان بزرگ_ای به چشم باعث افتخارمم هست
_به به خوش اومدید
به سمت صدا برگشتیم با دیدن آریاس و ویهان لبخندی زدم و به سمتشون رفتم آریاس باهام دست داد اما ویهان بعد از دست دادن منو توی بغل خودش کشید که باعث شد منم با صمیمت بغلش کنم
romangram.com | @romangraam