#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_114
_نه ولی یکمم شبیهش باشه من راضیم به خدا
آنیدا لبخندی زدو سری به نشونه تاسف برام تکون داد از دیدن خواهر خوشگلم توی اون لباس و آرایش خفنی که روی صورتش بود لبخندی روی لبام نشست یاد سالهای لندنمون افتادم که چه قدر به خودش میرسیدو کنار سخت بودنش اهل خوشگذرونی هم بود اما حالا از وقتی که برگشتیم ایران واقعا تغییر کرده
_خیلی دلاری ریالتم آبجی
آنیدا_بلبل زبونی نکن آتیلا میریم اونجا دختر خوبی باش
_چشم مامان
آنیدا_از خودم دور نشو
_اطاعت مامانی
آنیدا_درضمن با هر پسری نمیرقصی
_اینو دیگه بهت قول نمیدم بستگی به پسره داره اگه خوشگل و خوشتیپ باشه یه شیطونی کوچولو میکنم بالاخره این شمایی که صاحاب داری بنده همینطور سینگلو بدبخت موندم
بعد با غرغر ادامه دادم:
_خارو ما داریم کاکتوس ادامونو در میاره
آسانسور ایستاد هردو ازش پیاده شدیم وقتی از در بیرون زدیم با دیدن بنز مشکی رنگ مقابل در خونمون لبخند غلیظی روی لبام نشست پسر جوونی جلوی در ایستاده بود
آنیدا_نریمان من به تو چی گفته بودم؟
نریمان_شرمنده آبجی عادت کردم دیگه
به سمتشون رفتم و لبخندی به روی پسر اتوکشیده روبه روم زدم دستمو به سمتش دراز کردم که باعث شد چشماش گرد بشه
_سلام من آتیلا هستم خواهر آنیدا
آنیدا پوفی کشید و به آرومی دستمو عقب کشید و نگاه منظورداری بهم انداخت که باعث شد با خجالت دستی به پیشونیم بکشم
_معذرت میخوام هنوز برام عادی نشده
romangram.com | @romangraam