#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_109

_رنگین کمونامونم دیگه رنگی نیست ما ادای خوبارو در نمیاریم صادقانه بدیم

ویهان_فکرشو نمیکردم یه همچین دختری باشی نه به روحیه خشن و شجاعانت نه به روحیه...

ویهان بقیه حرفشو خورد و کلافه دستی توی موهاش کشید

_خجالت نکش ادامه بده دیدگاه تو برای من هیچ اهمیتی نداره جناب زرگران خواستی برو به پدرت بگو چه طور امضارو گرفتیم

ویهان_نمیگم چون غیرت و شرف خودم میره زیر سوال

_توروخدا بس کن باشه؟برای هرکس میخوایی از این اداها در بیار اما برای دخترای امثال من این کارو نکن چون واقعا برامون مضحکانس...من نه به غیرت تو و نه به غیرت هیچ نره خر دیگه ای نیاز ندارم من هروقت هرکار که خودم بدونم به صلاحه انجام میدم ما دخترا خیلی محکمتر از شما مرداییم اینو یادت باشه

جلوی خونمون ایستادم و به سمت ویهان برگشتم کمربندمو باز کردم همزمان گفتم:

_از ادعا تا اثبات خیلی راهه...یک هیچ به نفع من جناب زرگران غصه نخور فردا هم روز توهه

قراردادو ازش گرفتم خواستم پیاده بشم که با حرفش ایستادم و به سمتش برگشتم

ویهان_پدرم دیشب متوجه شد که کیان چاقو خورده اونم همه چیو براش تعریف کرد ماجرا امروز صبح به گوش مادربزرگم رسیده و برای سلامتی کیان امشب مهمونی میده تو و خواهرتم دعوتید

_شرمنده ما مهمونی کسایی که نمیشناسیم نمیاییم

ویهان_اما برای کسایی که نمیشناسی خوب میتونی برقصی و دلبری کنی

_گفتم که به تو ربطی نداره

ویهان_بابا شخصا دعوتت کرده منتها امروز یادش رفت بهت بگه از من خواست بهت بگم

پوفی کشیدم و سری به نشونه تایید تکون دادم

_اوکی آدرسو برام بفرست

ویهان_راننده دنبالتون میاد ماشینت که هنوز درست نشده...شب میبینمت...روز خوش خانوم صوفی

_روزخوش


romangram.com | @romangraam