#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_108

_چشم

امضارو که ازش گرفتم حرفای لازم زده شد و خدافسی کردیم به سمت آسانسور رفتیم وقتی وارد آسانسور شدیم ویهان محکم پالتومو به سمتم پرت کردو با تاسف بهم نگاه کرد

ویهان_اینطوری میخوایی مدیر ارتباطات شرکت بشی؟با این کارای...

_شششش بهت گفتم قانون اول اینه که طرف مقابلتو بشناسی ایشون نخونده قراردادو امضا کردن به جای عصبانیت بشین مفاد قراردادو بخون ببین یارو زیر بار چه قراردادی رفته

پالتومو روی دوشم انداختم و ساده شالمو روی سرم انداختم از هتل زدیم بیرون به سمت ماشین ویهان رفتیم دستمو بالا آوردم تا سوئیچو بهم بده اونم با یه نگاه عصبی سوئیچو برام انداخت بی حرف پشت رل نشستم ویهان کنارم نشست همونطور که قرارداد دستش بودو درحال مطالعش بود هرلحظه چشماش بیشتر گرد می شد

ویهان_تو دیگه کی هستی

پوزخندی زدمو پامو روی پدال گاز فشار دادم

_یه عجوبه خلق شده برای بازی دادن مردای دسته شیخ رجایی حالاها مونده فکر کردی من مفت مقابل یه مرد میرقصم

ویهان تیز به سمتم برگشت از حرفم پشیمون شدم و به آرومی گوشه لبمو گاز گرفتم

ویهان_الان چی گفتی؟

_منظوری نداشتم

ویهان با صدای بدی نعره زد

ویهان_الان یه گوهی خوردی همونو میخوام تکرار کنی

لبامو روی هم فشردم فرمونو محکم چرخوندمو گوشه خیابون ایستادم تیز به سمتش برگشتمو انگشت اشارمو به نشونه تهدید مقابلش تکون دادم نگاه خشمگینی به صورت برافروختش پرتاب کردم

_بار آخرت باشه با من اینطوری حرف میزنی به تو هیچ ربطی نداره قراردادو میخواستی اینم قرارداد به تو هیچ ربطی نداره من چی کار میکنمو چه طور از اونا امضا گرفتم

ویهان با عصبانیت بهم نگاه کرد لباشو روی هم فشرد و سری به نشونه تایید تکون داد

ویهان_آره خب راست میگی به من چه ربطی داره تو این امضارو چه طوری گرفتی مهم قرارداده همین

رومو ازش گرفتم و تمام خشممو روی پدال گاز خالی کردم پوزخند تلخی روی لبای خستم نشست و سری به نشونه تاسف تکون دادم


romangram.com | @romangraam