#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_101
گوشه لبمو گاز گرفتم سردار درحالیکه مشغول پاک کردن دستش بود مشکوک نگاهشو به سمتم هدایت کرد
استاد_شما از کجا میدونی کره بوده؟
_خب چیزه...بو میده...آره الان بهش دست زدم بوی کره میداد
استاد همچنان نگاه مشکوکشو روی من نگه داشته بود و دستشو پاک میکرد اهمی کردم که باعث شد نگاهشو از من روی دستاش بگیره و دوباره با حالت چندشی مشغول پاک کردن دستش بشه
استاد_اگه حرفی نمونده میتونید برید
بهش نزدیک تر شدم از توی کیفم اسپری الکلمو برداشتم بعد بهش نزدیک تر شدم که باعث شد بهم توجه کنم
_دستتونو بیارید
سردار دستشو به سمتم آورد یکم به دستاش الکل زدم بعد یه دستمال توی دستش گذاشتم
_الان پاکش کنید از چربیش گرفته میشه
سردار پوفی کشیدو مشغول پاک کردن دستش شد از کار بچگونم واقعا پشیمون بودم
استاد_جوهری که اون روز روی صندلیم به عمد ریخته شده بود و باعث شد شلوارم کثیف بشه...روغنی که جلوی میزم ریخته شده بود تا پام روش لیز بخوره بیفتم زمین...نقاشی مزحکی که بعد از تموم شدن کلاس جلوی دستم گذاشتی گفتی استاد چه طور کشیدم خوب شده
بعد پشت میزش رفت و از داخل کشوی میزش یه برگه بیرون آوردو بازش کرد مقابلم گذاشت
سردار_و این نامه همه و همه کار تو بوده
بعد با چشمو ابرو به در اشاره کردو ادامه داد
سردار_حتی چرب شدن دستگیره در اتاقمم قسم میخورم که کار خودت بوده
چشمام حسابی گرد شده بود و از شدت ترس به تته پته افتاده بودم حس مجرمیو داشتم که مچش توسط پلیس گرفته شده
سردار_به نظرم بهتره درباره همه اینها باهم حرف بزنیم به خصوص درمورد این نامه
بعد کاغذو باز کرد و اهمی کرد چشمامو کوتاه روی هم بازو بسته کردم ضربان قلبم اونقدری بالا رفته بود که نبضشو توی حلقم احساس میکردم
romangram.com | @romangraam