#غرور_شیشه_ای_پارت_5


-تو هم که عجب مزاح می هستی . ادم خوبه همش از این مزاحم ها داشته باشه . حالا یک وقت تعارف نکنی بیام تو

سودابه تازه متوجه شد فرناز را بیرون نگه داشته با ناراحتی از جلوی در کنار رفت و گفت :اه معذرت می خوام . حواسم نبود بفرما تو .

فرناز داخل شد و گفت :سریع حاضر شو که بریم .

با دیدن آرامش سودابه دست به کمر زد و با حرص گفت :وای که تو چه قدر خونسردی . حرص ادم رو در میاری .

-باشه الان حاضر می شم .

با پاسخ فرناز کنار پنجره رفت و در حالی که بیرون را نگاه می کرد پرسید :سودابه دیدی بیرون چه برفی میاد ؟

-اره دیدم خیلی قشنگه . دلم می خواد برم برف بازی یه ادم برفی درست کنم قد خودم .

-خوب فکریه . اصلا یه فکری به شکل احمد درست می کنیم . اون وقت با سنگ می افتیم به جونش می ز نیمش خود ادمشو که نمی تونیم بزنیم . لااقل عقده ها مونو روی شکل برفیش خالی کنیم .

سودابه با خنده گفت :فرناز . تو چه قدر عقده ای شدی . من خبر نداشتم . اخه دختر دلت میاد با برف به این قشنگی شکل احمد رو درست کنی .

فرناز با شوخی گفت :نه دلم نمی یاد . ولی دلم می خواد با ناخن هام چشماشو در بیارم . مرتیکه رفته واسه من ادم شده




romangram.com | @romangram_com