#غرور_شیشه_ای_پارت_31


-چه کار کنم استاده مثل جن میمونه اخلاقش هم که نگو نپرس ؟

-فرناز درست صحبت کن اون استاد ته نباید در موردش این طوری حرف بزنی .

سودابه نگاه از فرناز گرفت و به بچه ها نگاه کرد . ترس در وجود همه بود .ناگهان یکی از بچه ها وارد کلاس شد.

با صدای بلندی گفت :توجه . توجه. یک خبر خوب دیگه می تونید اون ترس رو از صورت هاتون پاک کنید چون استاد این درس تغییر کرده و اون استاد دیگه نمیاد به کلاس .

بچه ها هورا بلندی کشیدند . یکی از ان ها گفت :حالا این استاد جدید کی هست میشناسیمش یا نه ؟

-نمی دونم از استاد ای این جا نیست . می گن تازه از خارج اومده . فکر می کنم از اون اتو کشیده های خارجی باشه اسمش هم افشاره .

سودابه با شنیدن اسم افشار خشکش زد . فرناز با تعجب گفت :سودابه ... چت شده یک دفعه ؟

-هان ؟. چیه .. چی می گی ؟

-چت شد یهو . چرا ماتت برد؟ مگه جن دیدی؟

-چیزی بدتر از جن . ای کاش جن دیده بودم . بیچاره شدم فرناز کارم تموم مه .

-چرا مگه چی شده . تو که حالت خوب بود ؟


romangram.com | @romangram_com