#قصر_متروکه_خون_آشام_پارت_6
-حالا واقعا این اتاق برای منه ؟
ربکا خندید:چندباراین سوال را میپرسی؟
ماریا درحالی که دستش را به ملافهی سفید ابریشمین و لطیف تخت دونفره ای که در گوشه اتاق بود میکشید گفت:
-خب بیش از اینکه فکرش را میشه کرد رویایی به نظر میرسه...
لوازم اتاق از ترکیب بنفش،قرمزو سفید تشکیل شده بود اتاقی مجهز و شیک ولی درعین حال ساده ماریا زود توانسته بود با ربکا کناربیاید وخطری راکه هر لحظه او را تهدید میکرد را کمتر احساس میکرد..
-کی تونستی این کارها رو بکنی؟
+کار سختی نبود..به دو نفر از نگهبان ها گفتم وسایل روبیارن و طوری که میخوام درستش کنن..اینجا خالی بود یا بهتربگم بیشتر اتاق هایی که اینجا هستن خالی هستن چون خون آشام های زیادی اینجا زندگی نمیکنند..خب بگذریم بسمت دری که در اتاق بود اشاره کرد: و اینجا هم برای تو یک حمام و دستشویی هم ترتیب دادم..هر وسیله ای که به ذهنم میرسید رو برای تو مهیا کردم اما اگر کم و کسری داشتی به من بگو..
-راستش وسیله هایی که دارم در خونه جا موندن..
+نگران نباش،وسایلت رو آوردهام...
romangram.com | @romangram_com