#قصر_متروکه_خون_آشام_پارت_21
ـ یعنی فکر میکنی حرفی که آلیس زد درسته که تو قدرت هایی داری که از طلسم هاش قوی تره؟
+ نمیدونم،شاید خب بیخیال، جریان جشن چیه؟
ـ این جشن رو مادر شاهزاده به مناسبت بازگشت پسر کوچکترش ادوارد گرفته، همه رو هم دعوت کرده حتی تو..
+ مادر شاهزاده؟ اون من رو از کجا میشناسه؟
ـخانم جنیفر،یک زن بسیار تیز، شاید اون سخت گیرترین فردیه که ممکنه بشناسی،مواظب خودت باش..خب اون شنیده که تو خواهرزادم هستی بنابراین مشتاقه تا با تو آشنا بشه یا به عبارت دیگه ای همهی افرادی که اینجا هستن دوست دارن که با تو آشنا بشن..
ـ جشن کی هست؟
+شنبه شب،نگران نباش مراقب تو خواهم بود.
ـ میدونی احساس میکنم الانه که خفه بشم..اینجا بالکن هست؟
ربکا به ماریا نزدیک شد اما با کمی فاصله کنارش ایستاد،هنوز نگران بود از دوباره تحریک شود:
romangram.com | @romangram_com