#قسم_میخورم
#قسم_میخورم_پارت_36
- اسمم رو به زبون نيار من ازت بدم مياد متنفرم ازت
- چي شده چرا اين طوري مي كني؟اينه رسمش بعد از پنج شيش سال؟
- اره همينه و شايد هم بدتر از اينه ناراحت شدي كه ديدي من زنده ام آره؟
- اين چه حرفيه؟ اينا چيه مي گي؟ ديگه كم كم صدايم گرفته تر مي شد و به زور بغضم را نگه داشته بودم
- اينا حقيقته تو نمي خواستي من زنده باشم چون برادرت ديگه زنده نبود چون خبر شهادتش را من بهت داده بودم تو از دست من ناراحت بودي و براي همين منو اونجا گذاشتي تو منو نابود كردي مي دوني چي به من گذشته تو اين سالا ؟
- وفا......
- وفا و درد مي دوني من چرا اينجام ؟به خاطر كار شما . مي دوني كه من ديگه ريه و شش هاي كامل و سالمي ندارم؟ مي دوني چرا از شهرم آواره شدم تا اين جا زندگي كنم ؟
ديگه نمي تونستم جلوي خودم را بگيرم زدم زير گريه :چرا اين جوري مي كني؟ مگه من با دست خودم تورا اونجا گذاشتم ؟مگه دست من بود ؟منو هم به زور بردند
- باز هم همان دروغ هايي كه مادرم به خوردم داده بود البته من مي دونستم اينا رو تو تو ي گوشش پر كردي براي همين باور نمي كردم .وقتي تو داشتي به سمت جت مي دويدي من به هوش بودم .من رفتن تو را ديدم .ديدم كه منو گذاشتي و جون خودت را برداشتي و در رفتي
- نگو ...ديگه ادامه نده ...من هر چي بگم تو باور نمي كني ....
romangram.com | @romangraam