#قسم_میخورم
#قسم_میخورم_پارت_25

- نه خانم غفاري بعد چفيه ام را انداختم و گفتم : منم قسم سميه خانوم شناختيد؟

- بله عزيزم ولي تو چرا با اين ريخت و لباسي؟

- ماجراش طولانيه ببخشيد مزاحمتون شدم ولي... مي تونم بيام تو؟

- اوه بله منو ببخش من فكر كردم كه پستچيه براي همين حواسم پرت شد

- خواهش مي كنم

- خوب برادرتون چطورند ؟پدر و خواهرانتون؟

- برادرم ؟ اون پيش آقاوفاست خانوادم؟ نمي دونم ولي بعد از رسيدن من به خونمون حالشون خيلي بد مي شه

- عزيزم چرا اين طوري حرف مي زني؟چرا رنگ به رو نداري چي شده؟

با گريه گفتم: سميه خانوم محمد شهيد شده

بيچاره سنگ كوپ كرد ناگهان مثل اينكه چيزي رو به ياد آورده باشه گفت: تو گفتي كه محمد پيش وفاست پس چرا مي گي شهيد.......نه نگو راسته نگو وفاي من؟.........


romangram.com | @romangraam