#قسم_میخورم
#قسم_میخورم_پارت_21
- حالا اسم دوست شهيدت چيه؟
- اسمش؟......چي كار داري؟
- بگو مي خوام ببينم كيه؟
- اسمش....
ديگر مجال صحبت پيدا نكرد چون صداي يكي از فرمانده هامون بلند شد كه همه رو براي بستن صف و آمادگي براي انجام عمليات صدا مي زد :گروهان به صف .........افرين برادران ......زود باشيد ...همگي به صف .........
وفا هم از خدا خواسته سريع بلند شد و از سنگر خارج شد و كوله ي آماده اش رو برداشت به سمت بچه هايي كه صف بسته بودند رفت منم پشت سرش
اون روز و شب بدترين روزاي عمرم بود وي اون عمليات شكست خورديم و از سه سمت محاصره شديم و يك طرفمان هم اروند بود و ما هم امكانات نداشتيم تا همه رو منتقل كنيم اون ور آب يك قايق كوچك بود كه هر دفعه 10 نفر را به زور حمل مي كرد .از همه طرف برسرمون اتش مي ريخت و بچه ها شهيد مي شدند اون روز خيلي ها شهيد شدند خيلي ها داغي سرب رو توي رگها ي خودشون حس كردند منم توي اون بهبوهه مدام حواسم به اون شهيدي بود كه وفا رو به هم ريخته بود . اون روز هنوز دو دسته به اون ور آب نرفته بودند كه كم كم جنگنده هاي عراقي پيداشون شد و اين يعني مرگ هممون .ما قبلا درخواست كمك داده بوديم ولي هنوز خبري از آنها نشده بود ما تقريبا 500نفر بوديم از اين تعداد تقريبا 100 نفر باقي مونده بوديم كه جت هاي جنگي نيروهاي خودي رسيد حدودا 1 ساعت جنگ هوايي بود كه در طي اون دو تا از جت هاي ايراني از بين رفت و 5 تا از جنگنده هاي دشمن نابود شد وقتي اوضاع كمي ارام شد جت ها نشستند و كم كم بچه ها رو سوار مي كردند و مي بردند اين بار نيز فقط 25-30 نفر مي رفتند از طرف عراقي ها تقريبا سر و صدايي نمي اومد و كمي شبيه آرامش قبل طوفان بود ولي وقتي كه جت ايراني تازه گروهي از بچه ها رو برده بود دوباره طوفان شروع شد اين بار تير اندازي بود ما تقريبا 27 نفر باقي مونده بوديم من و وفا پشت به پشت هم استاده بوديم و به جنگنده هاي عراقي شليك مي كرديم كه يك لحظه من گرمايي رو پشتم احساس كردم و به دنبال اون احساس كردم كه وفا كم كم به سمت پايين مي رود سريع برگشتم و ديدم كه بعله تير درست وسط قفسه ي سينه اش خورده بود و از دهانش داشت خون مي اومد به سختي نفس مي كشيد .نمي دونستم چي كار كنم از طرفي باران تير روي سرمون بود و از طرف ديگه از دور جت ايراني رو ديدم كه داشت به سمت ما مي اومد در حالي كه دست وفا رو گرفته بودم و سرش رو روي پايم گزاشته بودم گفتم:وفا تورو خدا تحمل كن دارند ميان كمي تحمل كن
با لبخند محوي جواب داد: مگه دست منه كه بميرم يا زنده بمونم
- تو رو خدا
- ببين گريه نكن فقط.... خوب گوش كن
romangram.com | @romangraam