#قسم_میخورم
#قسم_میخورم_پارت_2

-من محمد ؟من ؟چرا دروغ مي گي؟

اين جمله رو با شيطنتي توي چشمام گفتم كه محمد سريع متوجه شد و خنديد از خندش منم به خنده افتادم با خودم فكر كردم حالا كه محمد حال و حوصله داره بهتره جريان رو هر چه سريع تر بهش بگم واسه همين گفتم:راستي محمد من هفته ي پيش خواب مامان رو ديدم

چايي رو روي تخت گزاشت و گفت:خب

-منم مي خوام بيام

-كجا كجا بيايي؟ اصلا اين چه ربطي به خوابت داره؟

شروع كردم از اولين باري كه خوابم رو ديده بودم براش تعريف كردن اونم بعد مدتي فكر كردن گفت:حالا تكليف چيه؟

-منم ميام باهات

-كجا ميايي بابا مگه بچه بازيه من دارم مي رم آموزشي تا يه ماه و نيم ديگه هم اعزام مي شيم جبهه .اصلا من راضي تو بگو مگه مي زارند يه دختر بياد آموزشي يا خط مقدم تورو خدا قسم جان منو نخندون

-ببين تنها دليل تو برا مخالفت همينه؟ يعني اگه اونا اجازه بدن تو مشكلي نداري؟

-ببينم تو اصلا با بابا حرف زدي؟اون از ماجراها خبر داره؟


romangram.com | @romangraam