#قرار_ما_انتقام_بود_نه_عشق__پارت_99
نقش بست که چشمم به یک جسمی که روی کاناپه خوابش برده بود افتاد اخمام رفت تو هم این که طنازه دختره ی دیوونه
یعنی تحمل من اینقدر براش سخته البته حقته اراد هر چی میکشی حقته اگه از اول عین ادم باهاش رفتار میکردی ؼیر قابل
تحمل نبودی براش تو که واقعیت میدونستی واسه چی پای یه دختره بیچاره رو وسط کشیدی برای یه انتقام چون میخواستی
اردشیر زجر بکشه ولی قبل از اینکه بدونم دختر کیه دلمو بهش باختم باید همه چیو براش تعریؾ کنم وبعد علاقمو
اعتراؾ کنم ولی اگه منو نخواد چی؟ انوقت به زور نگهش میدارم اره همین از فکر اومدم بیرون رفتم طرؾ طناز طناز
بؽل کردم و گذاشتم رو تخت و نشستم به تماشا کردنش تو خواب خیلی مظلوم بود وقتی بیدار بود هم مظلوم بود ولی
بعضی اوقات ادم از دستش کلافه میشد درسته از من میترسید وقتی میترسید خیلی بامزه میشد ولی بعضی اوقات خیلی
زبون دارز و گستاخ میشد نمیدونم چقدر گذشت که صدای در اتاق منو به خودم اورد به بیرون که نگاه کردم دیدم هموا
روشنه و داره 4 نشون میده بلند شدم رفتم لباسامو پوشیدم و داشتم جلوی اینه موهامو درست میکردم که دیدم طناز بیدار
شده سعی کردم لحن و قیافم خشن نباشه فک کنم تا حدودی موفق بودم البته لحنم مهربون بود ولی قیافم جدی
اراد:سلام صبح بخیر کهدیدم جوابی نداد بهم برخورد برگشتم جواب بی ادبیشو بدم که دیدم خانوم تو فکره و اصلا نشنیده
من چی گفتم و خودم جواب خودمو دادم
اراد:سلام صبح منم بخیر ممنون خوبم تو خوبی؟ دیدم نخیر این کلا تو باغ نیست با صدای جدی گفتم
اراد:کجا سیرمیکنی طناز؟
romangram.com | @romangram_com