#قرار_ما_انتقام_بود_نه_عشق__پارت_92
طناز:واسه دلتنگی
اراد:باشه میتونی زنگ بزنی ولی دستشو به حالت تهدید گرفت جلوم
اراد:وای به حالت حرؾ اضافی بزنی پوستتو میکنم حالیته که؟)اینم از دکتر مملکتمون( با خوش حالی سرمو تکون دادم
طناز:باشه باشه قول میدم
اراد:خوبه حالا هم برو حموم اماده کن میخوام برم حموم )اینم بگم از یه ماه پیش من کار کردنمو تو خونه اراد شروع
کردم و اراد وقتی میخواد خاله شک نکنه میگه طنازخودش میخواد منم میتونم جلوشو بگیرم( بعد از اینکه حموم اماده
کردم و اقا تشریؾ بردن رفتم سراغ تلفن به خونه زنگ زدم از استرس حالت تهوع گرفتم با صدایی که از پشت خط شنیدم
خشکم زد ولی امکان نداره
پشت خطی:بله بفرمایید؟ الو؟چرا جواب نمیدین؟)امکان نداره داداش طاها اون که از حبسش مونده(
پشت خطی:مگه مرض داری بی ناموس پیدات کنم پوستتو میکنم .خواست قطع کنه که حرؾ زدم
طناز:اَ....الو
داداش:چه عجب حرؾ زدی چی میخوای؟ نمیتونستم حرؾ بزنم
طناز:دا.....داداش دیدم چند لحظه صدا نیومد ولی بعد اومد
romangram.com | @romangram_com