#قرار_ما_انتقام_بود_نه_عشق__پارت_88
زد نزدیک بود برم کلشو بکنم پسره ی چلؽوز
اراد:بدک نیست یکم بیش تر تلاش کن وقتی بهش نگاه کردم ظاهرا جدی بود ولی چشماش داشت میخندید منم با خونسدری
گفتم
طناز:از سرتم زیاده بخور خدارو شکر کن بعد شروع کردم به خوردن اراد تموم کرد و بدون تشکر رفت )گوریل اِ طناز
این کجاش گوریل ببین وجدان جان ما همیشه سر این موضوع بحث داریم پس خفه داشتم با خودم کلنجار میرفتم که ارام
نجاتم داد(
ارام:مرسی زن داداش دیدم داره بال بال میزنه
طناز:چیه؟
ارام:کلاس دارم هیچی
طناز:خب برو
ارام:نه دیگه ظرفارو میشورم میرم
طناز:وا برو گمشو خودتو لوس نکن خودم میشورم برو و بعد رفتم به سمت ظرفا که دیدم ارام اومد گونمو بوسید و رفت
منم بعد از شستن ظرفا رفتم چایی گذاشتم اخه میدونم اراد بعد از ناهار چایی میخوره هههه باید یاد بگیرم که بعد از رفتن
romangram.com | @romangram_com