#قرار_ما_انتقام_بود_نه_عشق__پارت_87

طناز:اراد

اراد:هوووم

طناز:بلند شو ناهار امدس بلند شو و رفتم نزدیک تر و دستمو گذاشتم رو بازوش صداش کردم همراه با تکون دادنش

طناز:اراد بلند شو دیگه

اراد:اه بزار بخوابم ارام اینقدر سر و صدا نکن بچه )من نمیدونم این چه اصراری داره من ارامم(

طناز:ارام چیه بلند شو ناهار امادست و به طرؾ در رفتم و گفتم

طناز:اگه نیای پایین این بار با پارچ میام پس بلند شو که دیدم با ؼرؼر بلند شد منم رفتم پایین بعد دودقیقه اراد هم اومد که

دیدم با دیدن ؼذا چشاش چهار تا شد یه نگاه به ؼذا کرد و یه نگاه به من و منم سرمو به معنی چیه تکون دادم

اراد:هیچی فقط فک کردم الان نیمرویی املتی چیزی میخوریم نگو که خودت درست کردی؟

طناز:چرا خودم درست کردم دیدم که اراد پوزخندی زد

اراد:هه هه جک خوبی بود

طناز:جک نگفتم خودم درست کردم خواست حرفی بزنه که ارام گفت

ارام:نه داداشی خودش درست کرده اراد هنوز متعجب بود ولی نشست پشت میز و برای خودش ؼذا کشید حواسم پیش اون

بود ببینم بعد از خوردن عکس العملش چیه؟همین که قاشق اولو خورد چشماش برق زد پس خوشمزه بود ولی با حرفی که

romangram.com | @romangram_com