#قرار_ما_انتقام_بود_نه_عشق__پارت_86
مرغ هارو هم ریختم تو ماهیتابه که هم یخاش بازشه و شروع کردم سیب زمینی پوشت کندن و بعدش ریختم تو ماهیتابه و
سرخش کردم بعد هم کمی پیاز خورد کردم و سرخ کردم یکمم با اب و سرکه و روؼن سس مرغ درست کردم کمی
جعفری هم شستم سالاد شیرازی هم درست کردم مرغ تزئین کردم خیار شور هم کنارش گذاشتم و برنج هم کشیدم و بردم
سر میز
ارام:اَاَاَاَاَاَاَ زن داداش اینارو الان درست کردی؟
طناز:اره خب مگه چیه؟
ارام:هیچی فقط خوش به حال داداشم عجب زن کدبانویی
طناز:نشین برو اقا داداشتو صدا کن
ارام:وا تو زنشی من برم صداش کنم؟ پ.فی کشیدم و رفتم بالا در اتاقشو زدم و فهمیدم که باید مثل دفعه قبل برم تو اتاق
در و باز کردم که بازم دیدم با بالا تنه برهنه خوابیده بمیری اراد اَه رفتم جلو تا صداش کنم لامصب عجب هیکل جیگری
داشت دلم یک دفعه بؽلشو خواست به خودم نهیب زدم دلت خیلی ؼلط کرد به تو چه اخه شوهرمه عه نه بابا خودت میدونی
که این زن و شوهری تا اخر عمر نیست ای خدااااااا دیوونه شدم حتی دلممم میدونه اراد مال من نیست خوش ولی من دلم
بؽلشو میخواد برام مهم نیست که چند ماه یا چند سال شوهر منه ولی حیؾ که نمیتونم رفتم جلو تا صداش کنم.
romangram.com | @romangram_com