#قرار_ما_انتقام_بود_نه_عشق__پارت_83
پرسید
اراد:طناز؟چی شد؟ ولی من فقط دهنمو تکون دادم ولی ایبار به شدت کونم داد
اراد:میگم چی شده؟
طناز:ا......اراد......او.....اون
اراد:کیو میگی؟ و به سمتی که نشون دادم پیچید ولی زود برگشت
اراد:من که چیزی ندیدم درست بگو ببینم
طناز:ساسان . ساسان اونجاست با این حرفم اراد برگشت و اونو دید و بی اختیار اخماشو کشید تو هم منم بی اختیار رفتم
جلو و دستمو دور بازوی اراد حلقه کردم اول تعجب کرد ولی خیلی زود به حالت عادی برگشت من از این سگ صفت
بیشتر از اراد میترسم واقعا شک دارم که این حیوون از خون و رگ دایی منه با یه پوزخند اومد طرفمون و با چشماش
منو میخورد کمی پشت اراد مخفی شدم که دستمو فشار داد که ارمش عجیبی در دلم سرازیر شد که ساسان گفت
ساسان:به به زوج خوشبخت چطورین؟ و بعد رو به اراد گفت
ساسان:خوش میگذره؟ و با سر و ابرو به من اشاره کرد و بعد خودش به حرؾ خودش جواب داد
ساسان:خب معلومه کی میتونه از این هیکل و اندام بگذره من که الان بودم یه لقمه چپش کرده بودم و به حرؾ خودش
خندید
romangram.com | @romangram_com