#قرار_ما_انتقام_بود_نه_عشق__پارت_81

ببینم این که طنازه با دیدنش مات نگاش کردم نتونستم خودمو کنترل کنم به طرفش رفتم با هر قدم من که با جلو میرفتم اونم

یه قدم عقب میرفت که به دیوار برخورد کرد جلوتر رفتم سینه به سینش جوری که داشت بین من ودیوار له میشد بی اراده

دستمو کشیدم رو گونش و نفهمیدم چی شد که لبام رو لباش فقل شد که با این کار به طناز شوک وارد شد ولی من چشمامو

بستم وبا لذت ادامه دادم که دیدم بعد از چند لحظه با من همراهی کرد و من ؼرق در لذت وصؾ نشدنی شدم و اولین بوسه

عاشقانه ام بدون هیچ اجباری که با عشقم که هنوز بهش ابراز علاقه نکردم به وجود اومد ؼرق در لذت بودیم که صدای

تیک منو به خوردم اورد و عین جن زده ها پریدم اونور این عکاس لعنتی بود اولش خجالت کشیدم ولی بعدا به خودم نهیب

زدم این هر روز از این عکسا میگیره و دوباره عادی رفتار کردم ولی به طناز که نگاه کردم خواستم بپرم بؽلش کنم و

بخورمش خیلی بامزه شده بود و با این لباسا و با اون یکی ها که طناز خیلی خوردنی بود عکس های مختلفی انداختیم که

همشون من دوست داشتم کار منو برای نزدیک شدن به طناز راحت کرده بودن ولی طناز از خجالت قرمز شده بود رفتیم

لباسامون عوض کردیم و عکاس محترم گفت برای فردا عکس ها حاضر میشه و به سوی بازار حرکت کردیم .

"از زبان طناز"

تو ماشین نشسته بودیم ولی من هنوز از اراد خجالت میکشیدم ببین به خاطره چند ماه چطوری رفتار میکنیم واااااااااای خدا

اون عکسا اون ژستا که من تو همش تو بؽل اراد بودم ای خدا منو بکش و راحتم کن و هنوز تو شک اون بوسه بودم یه

حس عجیبی داشتم انگار دوست داشتم دوباره امتحان کنم )هیییییین خاک به سرم ببین به چی فک میکنم خیلی ؼلط میکنی

romangram.com | @romangram_com