#قرار_ما_انتقام_بود_نه_عشق__پارت_49
گرفت
خاله خانوم:طناز جان تو واقعا اراددوس داری؟ واااا حالا من چی بگم؟
طناز:من.....منظ.....منظورتون چیه؟
خاله:اخه نگاهت نگاه دوست داشتن نیست یا خود خدا این چه زرنگه از کجا فهمید ؟
طناز:نه خاله جون این طوری نیست
خاله:بهم راستشو بگو مجبور شدم به خاطره طاها از ابروی این اراد بیشعور دفاع کنم
طناز:نه خاله جون من اراد خیلی دوست دارم )عققققققق(
خاله:خیالم راحت شد پس فردا برید ازمایش بدید میدونم سه روزه خوند که راحت باشید بعدم اون حلقه ها مال پدر و
مادرشه میخواست بعد از ازمایش خودت انتخاب کنی منم قبول کردم حالا فردا برید ازمایش بدین انشالله که مشکلی نیست
طناز:چشم خاله با اجازه و رفتم بیرون که صدای اراد اومد ای خداااااااااا این چی میخواد بگه ؟
اراد:طناز بیا رفتم دیدم تو اشپزخونه و داره با اخم نگام میکنه انگار ارث باباشو خوردم این چه ریختیه دارم یترسم ازش
اراد:زنگ بزن داییت بیاد فردا کافی شاپ میخک بهش بگو که دیگه تو مال منی و نمیری خونشون
طناز:منظورت چیه هیچ وقت؟ من فقط به اندازه بدهی این جا میمونم خمین
اراد:همین که گفتم زیاد هم حرؾ نزن راستی فردا زود حاضر شو میریم ازمایش.بی توجه رفتم بالا و گوشیمو برداشتم و
romangram.com | @romangram_com