#قرار_ما_انتقام_بود_نه_عشق__پارت_32
طناز:پیشنهادت بخوره تو سرت یارو )اه اه این چرا را اخماش رفت تو هم بابا ؼلط کردم (
اراد:مودب باش بفهم داری چی میگی و با کی حرؾ میزنی ؟ اصلا پشیمون شدم بزار بمونه تو زندان و بپوسه الان باید
بی خیال یه ذره ؼرورم میشدم
طناز:ببخشید اشتباه کردم بزار فکر کنم بعد
اراد: فقط نیم ساعت
طناز:خیلی کمه
اراد:همینی که هست )ایششششش امل( مجبورم به خاطره برادرم برم پیش این خرس گنده کار کنم واییییی نه خداجون
خودت به دادم برس
اراد:چیشد نیم ساعت تموم شد ها؟
طناز:باشه فقط یه چیزی ؟
اراد:پوفؾ دیگه چیه؟
طناز:خدمتکار خونت میشم ولی خدمتکار تو نه
اراد:اِاِاِاِ مگه به تو فرقی هم میکنه نترس مالی هم نیستس که بخوام بهت دست بزنم من یه دختری که دست هر کسی بهش
romangram.com | @romangram_com