#قرار_ما_انتقام_بود_نه_عشق__پارت_31

طناز:سلام)ببین چه اخماشو کشیده تو هم انگار من دیر کردم به جای من از من طلبکار (

اراد:امرتون؟

طناز:راستش خواستم ببینمتونو ازتون خواهش کنم رضایت بدین برادرم بیاد بیرون ما نصؾ پولتون جور کردیم و نصؾ

دیگشو جور میکنیم و میدیم .

اراد:چطوری اونوقت؟ و از اون پوزخند خوشگلاش که من عاشقشم زد

طناز:یه جوری جور میکنیم میدیم

اراد:من یه شرط دارم اگه اونو قبول کنی داداشت 3 ماه دیگه میاد بیرون خوش حال شد م

طناز:هر چی باشه قبوله بازم پوزخند

اراد:اول شرطو بشنو بعد قبول کن شاید به نفعت نباشه

طناز:من به خاطره برادرم هر کاری میکنم

اراد:باشه تو باید به عنوان بدهی من وبهای ازادی برادرت بیای و خدمتکار خصوصی من بشی قبول میکنی؟ با چیزی که

گفت دهنم با مونده اندازه ؼار علیصدر ازت متنفرم

طناز:یه شرط دیگه

اراد:نچ خانوم کوچولو میتونی قبول نکنی من فقط پیشنهاد دادم همین عصبی شدم و دیگه هیچی نفهمیدم

romangram.com | @romangram_com