#قرار_ما_انتقام_بود_نه_عشق__پارت_179
هم کلی دیوونه بازی کردیم بعد اراد رفت سمت چرخ وفلک که من رنگ پرید
طناز:اراد من میترسم
اراد:از چرخ وفلک؟
طناز:ارهاراد:باشه ما سوار نمیشیم رو کرد طرؾ طاها و گفت
اراد:شما برین سوار شین ما سوار نمیشیم
ارام:وااا داداش حالت خوبه تو که عاشق سوار شدن بودی از اراد خجالت کشیدم
اراد:اشکال نداره
طناز:اراد بریم سوار شیم
اراد:مگه نگفتی میترسم؟
طناز:باید یه روزی این ترس از بین بره
اراد:اگه به خاطره منه...........
طناز:نه بریم
اراد:باشه بعد از این که سوار شدیم پشیمون شدم اراد دستشو درو شونم حلقه کرد وگفت
اراد:نترس من پیشتم فقط سرمو تکون دادم چشمامو بسته بودم دست اراد تو دستم بود
romangram.com | @romangram_com