#قرار_ما_انتقام_بود_نه_عشق__پارت_169

دایی:خب اقای تهرانی اگه اجازه بدین ما این وصلت دوطرفه کنیم یه دختر دادیم بهتون و یه دختر ازتون میخوایم چشمم به

ارام افتاد که تعجب از روش میبارید طفلک خبر نداشت ولی بعد سرشو زیر انداخت

اراد:خواهش میکنم من حرفی ندارم گفتم هر چی خواهرم به همه پیچیدن طرؾ ارام

دایی:خب دخترم تو چی میگی؟ ارام با من و من گفت

ارام:هرچی برادرم بگن من به ؼیر از برادرم کسیو ندارم برادر من همه کس من دیدم اراد لبخندی زد وگفت

اراد:تو نظر خودت چیه؟

ارام:با اجازه شما من موافقم که صدای دست وسوت بالا رفت که دایی گفت

دایی:صبر کنید دیگه کلا مهریه هم تعیین شه تموم شه

اراد:خب من از اقای کرامتی که چند سال برای من و ارام پدری کردن مهریه رو تعیین کنن

کرامتی:اِ اراد این چه حرفیه خواهر خودته

اراد:میدونم ولی میخوام واسش پدری کنین

کرامتی:اگه نظر منو بخواین به تعداد سال تولدش سکه چطوره؟

دایی:مبارک انشالله که دیدم دایی اشاره کرد رفتم طرفش و انگشتر نشون گرفت سمتم انداختم دست ارام و به پیشنهاد دایی

یه صیؽه محرمیت چند روزه برای اینکه راحت باشن بعد از اون یه اهنگ ملایم گذاشتن برای رقص دونفره که اراد

romangram.com | @romangram_com